گنجور

 
ترکی شیرازی

ای که مستی ز بادهٔ دولت

تا نمیری کجا شوی هشیار

سفری پیش داری ای غافل!

راه دور است توشه ای بردار

چشم از این قصر زر نگار بپوش

دست از این رخش راهوار بدار

نخل غفلت ز بیخ و بن برکن

تخم خیری برای خویش به کار

دل بیچاره ای بدست آور

تا که گردی ز عمر برخوردار