صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
الهی مهربان کن دلبر نامهربانم را
به دل جویی برانگیز از تفضل دلستانم را
به درد عشق بی رحمی بکن چندی گرفتارش
بخر از دست این کافر دل بی رحم جانم را
به داغ گل رخی چون خود دلش در خار خار افکن
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵
عشقم از اشک و رخ توانگر کرد
از یکی سیمم از یکی زر کرد
سیم تر از دلم به دامان ریخت
زر خشک از رخم مقرر کرد
ژاله ام از سمک فروتر بود
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵
فقیه شهر که سجاده ها برآب کشید
شکست توبه و با صوفیان شراب کشید
نوید باد شما را به باده خوردن فاش
که محتسب به جماعت شراب ناب کشید
سرود مژده ی رحمت وصول می همه را
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹
قبولم کن که لالای تو گردم
بلا گردان بالای توگردم
هزارم جان عطا فرمای و هر روز
بیا تا دور اعطای تو گردم
برم بینی ز فکر روشن ای دوست
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲
وفا و حسن در یاری ندیدم
به هم حسن و وفا آری ندیدم
نظیرت را پری رویی نجستم
ندیدت را وفا داری ندیدم
نه از بیگانگان نز آشنایان
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳
از سرو سخنوری ندیدم
وز ماه صنوبری ندیدم
حوری چو تو در لباس مردم
نشنیده ملک پری ندیدم
با زلف تو نافه ی ختا را
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰
تعالی الله یکی دلدار دارم
که با رویش ز گلشن عار دارم
ز چهر تابناک آبدارش
گلستان ها گل بی خار دارم
ز سرو قد خورشید جمالش
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷
زیر رخش آن گردن سیمین کشیده
صبحی است بلند از پس خورشید دمیده
تیغت به نیام است و کشد خلق، چه تشبیه
ابروی خمت راست به شمشیر کشیده
آنجا مژه سرگرم نظر بازی و اینجا
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۱۰
مدر پیراهن طاقت غریبان را
مزن دامن بر آتش ناشکیبان را
برادر جان علی اکبر
از این رفتن بیا بگذر
سفر خواهی اگر خاکم به سر خواهی
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۱۷
بار غم بنشسته سنگین بر دلم
ناقه کی خیزد به زیر محملم
آخر ز دلازاری شرمی ای فلک
تا به کی ستمکاری شرمی ای فلک
او شهید و ما اسیر اینک به راه
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخها » ۲۹- تاریخ وفات آقا زین العابدین سمنانی
در ماتم زین عابدین آه
تن با تب و تاب توأم آمد
این آتشه سینه تاب تا حشر
داغ دل اهل عالم آمد
هنگام سرور و سور نوروز
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخها » ۳۰- تاریخ وفات ابوالحسن یغما پدر شاعر
اوستاد سخن ابوالحسن آنک
بی سخن یک تنش نظیر نبود
هفت اقلیم را به نوک قلم
قفل درهای نظم و نثر گشود
چار گوهر یکی چو او به صفات
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » قطعات و ماده تاریخها » ۹۴- تاریخ فوت محمد علی خطر پسر کوچک یغما و برادر صفائی (۱۳۰۲ق)
خطر چون برد بیرون از جهان رخت
بر احوال غریبش سوختم سخت
همی با نفس خود گفتم که هین باز
شد از دنیا یکی ز ارباب دین باز
دریغ حسرتا دردا که هر دم
[...]