قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح ابونصر مملان
بمردی صد هزاران تن بهمت یک تن تنها
برویش بنگر و بنگر که یزدانست بی همتا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح ابونصر مملان
ز ابر جود او پیدا شود ماننده دریا
ز تف تیغ او دریا شود ماننده بیدا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح ابونصر مملان
اگر او را دهد یزدان به یک روز این همه دنیا
ببخشد یکسر امروز و نباید یادش از فردا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح ابونصر مملان
کسی را کو هنر بسیار و دل پاک و منش والا
محال روزگار آید بر او پیدا کند همتا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح ابونصر مملان
ولیکن صبر مردان را یکی کیش است بی همتا
بیابد آرزوی دل بصبر آزاده در دنیا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح ابونصر مملان
مبین اندیشه امروز و بنگر شادی فردا
که رنج است اول شادی و خار است اول خرما
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح ابونصر مملان
الا تا قصه دارا و اسکندر کند دانا
تو باشی همچو اسکندر معادی باد چون دارا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح ابوالمظفر سرخاب
کسی که طالع گیرد نبرد خصمان را
کند ز روی چو روی مخالفان صلا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح امیر جستان و ابوالمعالی در عید قربان
بناز باد ترا در جهان درنگ دراز
که جز تو خرد نداند مر این جهان بشتاب کذا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در مدح فضل بن قاورد
تمام گفت که داند مدیح او بجهان
تهی که داند کردن شعاب راز شعیب کذا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح امیر ابوالحسن علی لشکری
زانکه دانست او که روزه پیش فروردین بود
در پی این ملک را نوروز در شعبان کند کذا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در مدح شاه ابوالخلیل جعفر
روی او مهر است پنداری و من ما هم که راست
کاملش چندان بیابم کو مرا همبر بود کذا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح ملک جستان و ابوالمعالی قوام الدین
چو او ستاند باقی سخن بعامش خیر
کجا کسی سخنش را خرد کند معیار کذا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
خواهند ز فریاد یکی رسته ز فریاد
واسلام ز زنهار یکی یافته زنهار کذا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در تهنیت عروسی گودرز و منوچهر دو فرزند ابوالحسن علی لشگری که از سلاطین شدادیان گنجه بوده است
گرد فرزندان خسرو بر مدد پیچان مدد
پیش دلبندان خسرو بر نفر باران نفر کذا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۳ - در مدح ابوالیسر سپهسالار اران
از پس پستی که دید از تیغ او پولاد صرف
وز پس خواری که دید از کف او زر عیار کذا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - در مدح میر ابومنصور
رها نیابند از تیر او بداندیشان
اگر ز تیر بخواهند واژگونه ز مور کذا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - در مدح ابونصر سعدبن مهدی
بروز رامش نازد بروی تو دل و جان
بگاه کین تو یازد بترک تازی تاز؟ کذا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - فی المدیحه
انگور هفته ای بود ایخواجه زینهار
من بنده را ز راه کمین و درین سپس کذا
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۵ - در مدح ابومنصور وهسودان
دل از گفتار تو غمگین تن از رفتار تو بیجان
خیال روی و مویت را شمن گردد بت کاشان کذا