گنجور

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲ - در ستایش سلطان محمود رحمه الله

 

نهالی کی در اول نو بهار

نشانده بدی عیدت آمد ببار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳ - آغاز قصه

 

دو غمشان گه عشق گشتی هزار

دو لبشان گه بوسه گشتی چهار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۰ - شدن لشکر بنی شیبه به حی بنی ضبه

 

ربیع ابن عدنان شد آگه ز کار

کی آمد سپاه از پی کارزار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۰ - شدن لشکر بنی شیبه به حی بنی ضبه

 

یکی شعر گفت آن نبرده سوار

که چون بود شعرش عجب،‌ گوش دار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان

 

ربیع ابن عدنان چو برق بهار

یکی تیغ زد بر میان سوار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان

 

نهاده ز مهر دلش بر کنار

دو دیده ز غم کرده بد سیل بار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر

 

ز بس ضرب شمشیر زهر آب دار

بشد تیغ در دستشان پاره پار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر

 

بگفت این و مانند ابر بهار

برو حمله کرد آن دلاور سوار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن

 

ز گفتار او ورقه شد سوگوار

بگفتا که هم جان شد و هم نگار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن

 

بر بابک آمد، گرستش بزار

پر از خون دل کرده روی و کنار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن

 

فرس پیش او راند، گفت: ای نگار

چرا آمدی؟ زود حجت بیار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۶ - گرفتار شدن گلشاه

 

نماندش صبوری، نماندش قرار

به خیمه درون جست عیار وار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۹ - صفت خواندن ورقه مادر گلشاه را و زاری کردن

 

ازو کار ورقه شود آب دار

شود شادمانه بدیدار یار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۹ - صفت خواندن ورقه مادر گلشاه را و زاری کردن

 

بدو گفت: ای مادرم، زینهار!

بدین عاشق خسته دل رحمت آر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۹ - صفت خواندن ورقه مادر گلشاه را و زاری کردن

 

تو ای خاله بر من مخور زینهار

بدین سوخته دل یکی رحمت آر

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۰ - پیمان بستن ورقه و گلشاه

 

أبا هر و پیمان ببست استوار

ز بهر سفر را بسیجید کار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۱ - رفتن ورقه به یمن

 

گرفت آن سهی سرو را در کنار

ببوسید رخسار آن نوبهار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۱ - رفتن ورقه به یمن

 

به گل شاه داد از پی یادگار

نشست از بر بارهٔ راهوار

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۲ - شب و روز کردش برفتن شتاب

 

گرفتند شهر یمن را حصار

شب و روزشان نیست جز کارزار

عیوقی
 
 
۱
۲
۳