گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۹

 

ای در سر زلف تو صبا عنبر بیز

وی نرگس شهلای تو بس شورانگیز

هر قطره که می‌چکد ز خون دل من

در جام وفای تست کژدار و مریز

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۶

 

ای سنایی به گرد حران گرد

تا بیابی ز جود ایشان چیز

نزد نادیدگان و نااهلان

کی بود بذل و همت و تمییز

کودک خرد بی‌خرد بدهد

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۷

 

هر که زین پیش بود امیر سخن

از امیر سخا شدند عزیز

تو همه روز گرد آن گردی

که به نزدیکشان زرست و پشیز

دستهٔ گل بر کسی چه بری

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۸

 

اگر ریش خواجه ببرند پاک

رسن گر بگیرد به بسیار چیز

که تا پاردم سازد از بهر آنک

بود پاردم بر گذرگاه تیز

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۵ - فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر

 

پس تو نیز از سر هوا برخیز

که هوا آتشی است بادانگیز

سنایی
 
 
۱
۲
۳