گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شاطر عباس صبوحی

اگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم را

شمارم مو به مو شرح غم شب‌های تارم را

برای جان سپردن، کوی جانان آرزو دارم

که شاید با دو سیل او، برد خاک مزارم را

ندارم حاجت فصل بهاران با گل و گلشن

به باغ حسن اگر بینم نگار گلعذارم را

بگرد عارضش چون سبز شد خط،من به دل گفتم

سیه بین روزگارم را، خزان بنگر بهارم را

تمنّا داشتم عین وصالش در شب هجران

صبا بوئی از آن آورد و برد از دل قرارم را

بدان امید از احسان که در پایش فشانم جان

که از شفقت بدست آرد دل امیدوارم را

مریض عشق را نبود دوائی غیر جان دادن

مگر وصل تو سازد چاره، درد انتظارم را

چو یارم ساخت با اغیار و من جان دادم از حسرت

بگویید ای برادر آن بت ناسازگارم را

صبوحی را سگ دربان خود خواند آن پری از مهر

میان عاشقان افزوده قدر و اعتبارم را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode