ای ماه شب دریا ای چشمه زیبایی
یک چشمه و صد دریا فری و فریبایی
من زشتم و زندانی اما مه رخشنده
در پرده نه زیبنده است با آن همه زیبایی
در چاهِ غم و غوغا چون من چه نشستی، خیز
ای یوسف از این زندان برکُن سر غوغایی
افلاک چراغان کن کآفاق همه چشمند
غوغای شبابست و آشوب تماشایی
رقّاصهٔ مهتابت خندان به سرِ آفاق
گو باز گل افشاند با دامن دیبایی
سیمای تو روحانی در آینه دریاست
ارزانی دریا باد این آینهسیمایی
زرکوب کواکب را خال رخ دریا کن
بنگار چو میناگر این صفحه مینایی
زآن شعشعه دنیایی مستغرق اندیشه است
دریا همه رؤیایی، رؤیا همه دریایی
با چنگ خدایان خیز آشفته و شورانگیز
ای زهره شهرآشوب ای شهره به شیدایی
چنگ ابدیت را بر ساز مسیحا زن
گو در نوسان آید ناقوس کلیسایی
شب، مریم عذرا کن، ماهش دم روحالقدس
کز باد سحر زاید انفاس مسیحایی
با ماه فلک همتا، شاهیست زمینپیما
پاینده و پوینده چون ماه به یکتایی
ای ماه اگر سایی، رخ در قدمش بینی
کز چشم تو میافتد این سر به فلکسایی
دنبال رد پایش، آهوی ختن چون باد
یک لحظه نیاساید از بادیهپیمایی
چون صومعهٔ راهب در خلوت صحراها
هر خیمه که زد با وی سِرّیست سُویدایی
در خواب و خیال عمر از تلخ و تُرُش، چیزی
چون شور تو شیرین نی، ای شاهد رویایی
چندان به شکیبایی از شوق تو پیچیدیم
کز شِکوه به گردون شد فریاد شکیبایی
چون خواجه تن تنها با سوز تو دمسازم
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت ماه و شب دریا اشاره دارد و احساسات عمیق شاعر نسبت به زیبایی و عشق را بیان میکند. شاعر از زندانی بودن و غمهای خود میگوید و به زیباییهای طبیعی همچون ماه و دریا تأکید میکند. او میخواهد از این زندان خودش رها شود و به تماشای زیباییهای دنیا بپردازد. در شعر، تصاویری از عشق، زیبایی و آرزوهای شاعر به وضوح دیده میشود و او با اشاراتی به مکانهای سمبلیک و اسطورهای، احساساتش را به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر از تنهایی و longing برای وصال به معشوق صحبت میکند.
هوش مصنوعی: ای ماهی که مانند دریا در شب میدرخشی، تو نمادی از زیبایی هستی. تو همچون یک چشمهای هستی که در خود صد دریا را نهفته دارد، و در عین حال فریبنده و جذابی.
هوش مصنوعی: من وجودی زشت و محدود دارم، اما زیبایی و جذابیت خاصی که در چهرهام نهفته است، با آن همه زیبایی که در دنیا وجود دارد، بینظیر و مناسب است.
هوش مصنوعی: در میان مشکلات و دردهای زندگی، چرا مثل من در این وضعیت نشستهای؟ ای یوسف، از این زندان برخیز و صدای بلند و شاد را راه بینداز.
هوش مصنوعی: آسمان را روشن کن، زیرا جهان در حال مشاهده و تماشا است، جوانی و جوانیطلبی در همهجا غوغا و هیجان ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: رقصندهٔ ماه روشن و خندان است و در آسمان میگوید که دوباره با دامن نرم و زیبا، گلها را به پاشید.
هوش مصنوعی: چهرهی تو حالتی ملکوتی دارد و آینهای که این چهره را منعکس میکند، سرشار از زیبایی دریاست. امیدوارم این آینه تو را به دریا بخشیده باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویرگری زیبایی اشاره دارد. شاعر از هنرمند میخواهد که با مهارتهای خود، نقطهای بر چهره دریا ایجاد کند که مانند نقش و نگارهای زیبا بر مینا باشد. در واقع، هنرمند باید با دقت و هنرمندی، زیباییها را به تصویر بکشد و احساسی از لطافت و ظرافت به وجود آورد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نور و زیبایی زندگی باعث شده است که افکار و اندیشهها در عمق دریا غرق شوند، به طوری که همه چیز در این دنیا شبیه یک رؤیا به نظر میرسد و هر رؤیا نیز مانند دریایی بیپایان است.
هوش مصنوعی: ای زهره، ای زیبای پرآشوب و شیدا، با نواهای الهی به تحرک و شور و هیجان بیا!
هوش مصنوعی: بر نام جاودانی آهنگی بنواز که در آن صداهای کلیسا به گوش خواهد رسید و به نوعی در حرکت و تغییر قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: در شب، مریم مقدس، پرتو ماه را به خود میگیرد و از دم روحالقدس با وزش صبحگاهی، نفسهای مسیحایی شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: در این زمین، شاهی وجود دارد که همچون ماه در آسمان، یکتا و بینظیر است. او پیوسته در حرکت و زنده است و با زیباییاش بر دیگران تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: ای ماه، اگر سایه تو بر زمین بیفتد، چهرهات را در قدمهای او میبینی، زیرا این سر به آسمان میرسد و از چشمان تو دور میشود.
هوش مصنوعی: آهوی ختن که به دنبال رد پایش میدود، مانند باد است و لحظهای هم توقف نمیکند. او همیشه در حرکت است و از راههای دشوار عبور میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که راهب در خلوت صحراها رهبانی میکند، هر خیمهای که میزند، راز و رمزی تاریک و عمیق در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: در خواب و خیالاتم، عمر به تلخی و زهرینی میگذرد، اما هیچ چیز به شیرینی تو نمیرسد، ای معشوقی که به زیباییات معروفی.
هوش مصنوعی: به مدت طولانی به خاطر عشق تو صبر کردیم و از شدت شکایت و نالهمان، صدای شکیباییمان به آسمان رسید.
هوش مصنوعی: من تنها هستم و با درد و سوز درونم همنشین شدهام، ای پادشاه زیباان، ای کاش از غم تنهایی نجاتم دهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
همین شعر » بیت ۱۸
چون خواجه تن تنها با سوز تو دمسازم
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دوش از سر بیهوشی و ز غایت خودرایی
رفتم گذری کردم بر یار ز شیدایی
قلاش و قلندرسان رفتم به در جانان
حلقه بزدم گفتا نه مرد در مایی
گفتم که مرا بنما دیدار که تا بینم
[...]
با هر کی تو درسازی میدانک نیاسایی
زیر و زبرت دارم زیرا که تو از مایی
تا تو نشوی رسوا آن سر نشود پیدا
کان جام نیاشامد جز عاشق رسوایی
بردار صراحی را بگذار صلاحی را
[...]
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادهست
[...]
عشق آمد و بر هم زد بنیادِ شکیبایی
ای عقل درین منزل مِن بعد چه میپایی
گر نه سر خود گیری در دستِ بلا مانی
تقصیر مکن خود را زنهار بننمایی
گر با تو مجازاتی بنیاد نهد خاموش
[...]
تا داشت به جان طاقت، بودم به شکیبایی
چون کار به جان آمد، زین پس من و رسوایی
سرپنجه صبرم را پیچیده برون شد دل
ای صبر، همین بودت بازوی توانایی
در زاویه محنت دور از تو چو مهجوران
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.