گنجور

 
۱۹۶۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۸

 

... اشک غلتانیم کز دیوانگیهای طلب

لغزش پا را خیال گردش سر کرده ایم

بی زبانی دارد ابرامی که در صد کوس نیست ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۶۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۸

 

... خیال آهنگ دیدارم به چندین ساز می آیم

خمستان در رکاب گردش رنگم چه سحرست این

به یاد نرگسی ساغرکش اعجاز می آیم ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۶۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۸

 

... دور ما را نه سبحه ای ست نه جام

گردش رنگ انفعال خودیم

باده در جام و نشیه مخموری ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۶۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۱

 

... هر طرف جام خیالی کجکلاه بیخودی ست

گردش چشمی که دارد این فرنگی انجمن

چند باشی انفعال آماده افراط عیش ...

... آنقدرها رفتن از خویشت نمی خواهد تلاش

شمع را یک گردش رنگست و صد دامن زدن

سعی خاموشی ثبات طبع انشا کردن است ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۶۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۷

 

... بنیاد دهر آینه دار ثبات نیست

یکسر غبار گردش رنگست آسمان

بیرنگ اعتبار وجود و عدم تویی ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۶۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۵

 

... در دامنی که چین نزند دست چنگ زن

خمخانه ها به گردش چشمت نمی رسد

امشب محرفی به دماغ فرنگ زن ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۶۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۶

 

... همقدم گرد باد تاختم از بیخودی

گردش ساغر شکست گردن مینای من

خجلت اعمال پوچ نامه به فردا فکند ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۶۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۴

 

... که خم گردید از بار سبوی غنچه دوش او

ندانم بوالهوس از گردش ساغر چه پیماید

که شد پا در رکاب از صورت پیمانه هوش او ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۶۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۴

 

... گردباد آن همه بر خویش نچیند بیدل

در خور گردش سر گردنی افراخته ای

بیدل دهلوی
 
۱۹۷۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۷

 

... می بالد از هوس دل بیداد خسته ای

گردون چه جامها که به گردش نداشته ست

بر دستگاه شیشه گردن شکسته ای ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۷۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۶

 

... چو قمری چشم اگر می دوختم بر سرو آزادش

به گردن گردش رنگ تحیر چنبری کردی

نگاه او گر افکندی سپند ناز در آتش ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۷۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۰

 

... فلک بر مهره های ثابت و سیار می لرزد

مبادا گردش آن چشم شوخ ابتر کند بازی

قدح لبریز حیرت گردد و مینا به رقص آید ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۷۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۹

 

... از بهار بی نشان برخود هوایی می رسی

گردش رنگ تجدد تنگ دارد فرصتت

ابتدایی تا به فکر انتهایی می رسی ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۷۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۸

 

... حیرت غنیمت است مبادا چو گرد باد

چشمی به گردش آری و جام هوا کشی

بار دلت به ناله رسانی سبک شود ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۷۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۳

 

... می شود آخر دم تیغ از گذشتن زندگی

فرصت آوارگی هم یک دو گردش بیش نیست

تا به کی دارد چو سنگت در فلاخن زندگی ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۷۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۱

 

رمی ’ بیتابیی تغییر رنگی گردش حالی

فسردی بیخبر جهدی که شاید واکنی بالی ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۷۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۹

 

... چقدر گرانی غفلتت زده بر فسردن همتت

که ز سعی گردش رنگها نرسیده ای به فلاخنی

به کمین صفحه باطلت نفتاد آتش امتحان ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۷۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۰

 

... تغافلت عدم آواره کرد عالم را

مگر به گردش چشم این عنان بگردانی

مسیح موج زند تا تبسم آرایی ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۷۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۴

 

... به ذوق بیخودی چندان که خواهی سعی و جولان کن

بقدر گردش رنگت نفس رفته ست میدانی

فلک گر حلقه زنجیر عدل ست اینقدرها بس ...

بیدل دهلوی
 
۱۹۸۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸۶

 

... پیش آی که چون شمع نشسته ست به راهت

در گردش رنگم نگه بازپسینی

بیدل چو شرر چشم به فرصت نگشودم ...

بیدل دهلوی
 
 
۱
۹۷
۹۸
۹۹
۱۰۰
۱۰۱
۱۳۰