تبسم از لبت چون موج در گوهر کند بازی
نسیم از طرهات چون فتنه در محشر کند بازی
فلک بر مهرههای ثابت و سیار میلرزد
مبادا گردش آن چشم شوخ ابتر کند بازی
قدح لبریز حیرت گردد و مینا به رقص آید
در آن محفل که آن شوخ پری پیکر کند بازی
بجز مشاطهٔ جادوکه دارد نبض گیسویش
چنین ماری مگر در دست افسونگر کند بازی
شهید ناز او خون گرمیی دارد که از شوقش
چو نبض موج جوهر در دم خنجرکند بازی
بضاعت نیست بیش از مشت خونی بسمل ما را
گل آخر رنگ خواهد باختن گر سر کند بازی
زگرد اضطراب دل نفس در سینهام خون شد
بگو این طفل شوخ از خانه بیرونتر کند بازی
نگه را محرم دل ساز و فارغکن ز افلاکش
چو طفلان تا بهکی با حلقههای درکند بازی
فضای پرزدن تنگست در جولانگه امکان
شرار ما مگر در عالم دیگرکند بازی
به زیر چرخ از انسان، هرزه جولانی نمیآید
مگر بوزینهای باشد که در چنبر کند بازی
دل خرسند بر هرکس ز شوق افسون دمد بیدل
در آتش هم همان چون شمع گل بر سر کند بازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از موج گریه ما بر فلک اختر کند بازی
ز شور قلزم ما در صدف گوهر کند بازی
عبث خورشید تابان می زند سرپنجه با آهم
سر خود می خورد شمعی که با صرصر کند بازی
ز زور باده من شیشه گردون خطر دارد
[...]
نظرباز صف مژگانش با خنجر کند بازی
تماشایی تیغ ابرویش با سر کند بازی
نمایانست خال سبز در چین سر زلفش
بسان طفل هندویی که در چنبر کند بازی
من و یک نیم جان آن نیز نذر باختن دارم
[...]
به گلزاری که آن شوخ پریپیکر کند بازی
غبارم چون پر طاووس گل بر سر کند بازی
جهان دریای خون گردد اگر چشم سیه مستش
ز دست افشانی مژگان به ابرو سر کند بازی
گدایی کز سر کوی تو خاکی بر جبین مالد
[...]
بتی دارم که لعلش با لب کوثر کند بازی
خطش در صفحه آیینه با جوهر کند بازی
دلم را برده بازیگوش طفلی کز ره شوخی
دو چشم کافرش با مسجد و منبر کند بازی
بت خود کردهام در کعبه دل کامبخشی را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.