بازم به جنون زد هوس طرح زمینی
کز نام سخن تازه کنم قطعه نگینی
حیرت به دلم ره نگشاید چه خیال است
بوی نگهی بردهام از آینه بینی
زین ساز ضعیفی به چه آهنگ خروشم
صور است اگر واکشی از پشه طنینی
ای فقرگزین! خرقهٔ صد رنگ مپرداز
حیفست دمد گلبنی از خاک نشینی
در طینت خست نسبان جوهر اخلاق
از تنگی جا در رحمی مرده جنینی
افسوس به دامان هوایت نشکستیم
گردی که زند دست به آرایش چینی
خجلتکش نقش قدم آبلهدارست
در راه تو هر سو عرق آلوده جبینی
بافتنهٔ آن نرگس کافر چه توان کرد
چون سبحه گرفتم به هم آرم دل و دینی
پیش آی که چون شمع نشستهست به راهت
در گردش رنگم نگه بازپسینی
بیدل چو شرر چشم به فرصت نگشودم
تا یک مژه جاروب کشم خانهٔ زینی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف حالتی عاشقانه و عاطفی پرداخته است. او از جنونی که به دلیل عشقش به وجود آمده صحبت میکند و بر زیباییهای خیال و تصویرهای زندهای که از معشوقش در ذهن دارد، تأکید میکند. او به دشواریها و رنجهای عشق اشاره میکند و از فقر و نیازش به زیباییها بیان میکند. شاعر با احساساتی پرشور، به جستجوی عشق و توجه معشوق میپردازد و در نهایت میگوید که به رغم سختیها، همچنان در پی وصال و عشق میباشد. شعر به طور کلی حسرت و longing را به تصویر میکشد و در عین حال زیبایی و جذابیت عشق را ستایش میکند.
هوش مصنوعی: دوباره با جنون به سوی آرزوهایم رفتهام، خواهش از زمین که نامی تازه بسازم و قطعهای از زیبایی را کنار هم بچینم.
هوش مصنوعی: دل من در حیرت است و نمیتواند راهی پیدا کند، اما چه تصوری دارم! بویی از نگاه معشوق را که در آینه دیدهام، با خود به همراه دارم.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که اگر صدای ضعیفی مانند وزوز یک پشه را بشنویم، نشاندهنده این است که ما به شدت به چیزهای کوچک و ناچیز واکنش نشان میدهیم. به عبارت دیگر، این بیانگر ناتوانی و ضعف ما در برابر مسائل و چالشهای بزرگ است.
هوش مصنوعی: ای کسی که فقر را برمیگزینی! چرا لباسهایی با رنگهای مختلف به تن میکنی؟ این کار ناپسند است، چون خوشهای از گلها از دل خاک برمیخیزد.
هوش مصنوعی: در ذات و سرشت ضعیفان، فضایل اخلاقی به خاطر محدودیتها و بیانصافیها، به حالت پنهان و در درون نهاد وجود داشته و به طور کامل شکوفا نمیشود. مانند جنینی که در رحم مادر، به خاطر تنگی فضا، نمیتواند به خوبی رشد کند.
هوش مصنوعی: متأسفانه نتوانستیم از زیباییها و جذابیتهای تو بهرهمند شویم و از دست رفتهایم در دنیای فریبنده و دلفریب تو که مانند دستانی هنرمند به آرایش این زیبایی مشغولند.
هوش مصنوعی: در مسیر تو، هر طرف که نگاه میکنم، رد پاهایی وجود دارد که شرم و عرق بر پیشانی مینشاند.
هوش مصنوعی: نمیتوانم آن نرگس جذاب و شیطانی را که بافتن، درک کنم؛ زیرا وقتی دلم را به یکدیگر متصل کردم، دینی هم به آن واگذار میکنم.
هوش مصنوعی: به جلو بیا، زیرا من مانند شمعی هستم که در مسیر تو ایستادهام و رنگ و بوی زندگیام به خاطر تو زنده است. نگاهت را پس نگیرید.
هوش مصنوعی: من هنگامی که فرصت را دیدم، چشمم را باز نکردم و در دل آرزو داشتم که ای کاش میتوانستم با یک مژه، زینتهای زندگیام را مرتب کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتی که نخواهیم ترا گر بت چینی
ظنم نه چنان بود که با ما تو چنینی
بر آتش تیزم بنشانی بنشینم
بر دیدهٔ خویشت بنشانم ننشینی
ای بس که بجویی تو مرا باز نیابی
[...]
پنداشتم ای مهتر من سایه دینی
نه نه که نه ای سایه دین مایه کینی
گیرم که نبینی رخ آن دختر چینی
از جنبش او جنبش این پرده نبینی
از تابش آن مه که در افلاک نهان است
صد ماه بدیدی تو در اجزای زمینی
ای برگ پریشان شده در باد مخالف
[...]
هر قطره می لعل که ریزد به زمینی
از جام تو بر خاتم عیش است نگینی
با ظلمت شک سر دهانت نتوان یافت
از نور رخت گر ندمد صبح یقینی
گفتم شدم ایمن ز بلاهای زمانه
[...]
چون شاخ گل آنروز که در خانه زینی
آشوب جهانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.