ز غرور شمع و رعونتش همهجاست آفت روشنی
که چو مو نشسته هزار سر، ته تیغ، از رگ گردنی
تب و تاب طاقت فتنهگر، همه را دوانده به دشت و در
تو به عجز اگر شکنی قدم، نه رهی است پیش و نه رهزنی
دو سه روز گو تپش نفس به هوا زند علم هوس
ندویده ریشهات آنقدر که رسد به زحمت کندنی
چو سحر تلاشگذشتنی ز جهات بایدت آنچنان
که ز صد فشاندن آستین گذرد شکستن دامنی
گل نو بهار تنزهی ثمر نهال تجردی
بهکجاست بار تعلقی که کشی به دوش فکندنی
خجل از لباس غرور شو، به تجرد از همه عور شو
که نشد هوس به هزار جامه کفیل پوشش سوزنی
ز غم امل بدرآ اگر ز مآل زندگی آگهی
شب وروز چند نفس زنی به هوای یک دم مردنی
چمن است خلق نو و کهن، ز بهار عبرت وهم و ظن
نخوری فریب گل و سمن که در آب ریخته روغنی
چقدر گرانی غفلتت زده بر فسردن همتت
که ز سعی گردش رنگها نرسیدهای به فلاخنی
به کمین صفحهٔ باطلت نفتاد آتش امتحان
که بقدر هر شرر از دلت نگهی است در پس روزنی
به ندامت از تو مقدم است الم خجالت خرمی
نشد آشنای کف آن حناکه نه پیش آمده سودنی
چو نفس ز همت پر فشان من بیدل ز همه رستهام
به خودم فتاده ترددی نه به دوستی نه به دشمنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی غرور و آفتهای آن میپردازد. شاعر به توصیف احساساتی نظیر رنج، تنهایی و تلاش برای رهایی از این غرور میپردازد. او به سموم ذهن که از هوس و فریب ناشی میشود اشاره دارد و هشدار میدهد که غفلت و غم ناپایداری زندگی را فراموش نکنیم. شاعر در نهایت، به جستجوی حقیقت و آزادی از قید و بندهای ظاهری و تعلقات دنیوی تاکید میکند و میگوید که باید از مشکلات و محدودیتها فراتر برویم و به درون خود نگاهی عمیقتر داشته باشیم.
هوش مصنوعی: از خودستایی و تکبر شمع، آسیب روشنی در همه جا وجود دارد، شمعی که مانند مویی نازک، هزاران خطر را در خود دارد؛ در انتهای تیغی که به گردن وصل است.
هوش مصنوعی: آتش فتنه و بحران، همه را به جان آورده و به گوشه و کنار فراری داده است. اگر در چنین وضعیتی تو بخواهی گامی برداری، نه راهی برای نجات وجود دارد و نه کسی برای کمک.
هوش مصنوعی: چند روزی بگذار نفس به راحتی بکشید و به آرزوهای خود فکر کنید. این آرزوها به قدری ریشهدار نیستند که به زحمت و تلاش زیادی نیاز داشته باشند تا به واقعیت بپیوندند.
هوش مصنوعی: زمانی که صبح فرا میرسد، باید تلاش و کوشش خود را بهکارگیری، بهگونهای که باید از صد بار فشردن آستین بگذری تا بتوانی دامن را بشکنی.
هوش مصنوعی: گل تازه بهار نشانی از ثمر و میوه گیاهانی است که از کمال و خلوص برخوردارند. اما این بار وابستگی و احساس تعلق که بر دوش آدمی سنگینی میکند، در کجا قرار دارد؟
هوش مصنوعی: از لباس خودنمایی شرمنده باش و با خلوص از تمام زشتیها دوری کن، زیرا با هزاران جامه زینتی هم نمیتوان به حقیقت وجودی دست یافت.
هوش مصنوعی: از غم آرزوها رها شو و اگر خبری از سرنوشت زندگی داری، به این فکر کن که شب و روز چگونه در پی یک لحظه مرگ هستی.
هوش مصنوعی: در دنیای ما مردم جدید و قدیم مانند چمن هستند. از فصل بهار یاد بگیر که به دام فریب گلها و گیاهان نروی، زیرا آنها فقط ظاهری زیبا دارند و در حقیقت در آب چیزی از خود ندارند.
هوش مصنوعی: چقدر گرانی و بیتوجهی تو بر روی تلاشهایت تأثیر گذاشته که به خاطر تلاشهایت هم نتوانستهای به نتیجهای مناسب برسی.
هوش مصنوعی: آتش آزمایش در کمین است و برای هر جرقهای از دل تو، نگاه و چشمداشتی وجود دارد که در پس یک روزنه پنهان است.
هوش مصنوعی: من از اینکه به تو آسیب زدهام و پشیمانم، احساس ناراحتی میکنم. این احساس شرمندگی مانع از آن شده که لذت واقعی را درک کنم. در حالی که در این میان، خوب و خوشحال نیستم.
هوش مصنوعی: وقتی که نفس من به خاطر تلاش و ارادهام سرشار از احساسات است، من از همه چیز آزاد شدهام و در حال سرگردانیام. نه به خاطر دوستی، نه به خاطر دشمنی، بلکه به خاطر خودم در این وضعیت قرار دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز عدم تو نقش و رقم زنی
و بنای هر دو سرا کنی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.