گنجور

 
بیدل دهلوی

به ذوق سجدهٔ باز از عدم گلباز می‌آیم

چه شوق‌ست اینکه یک پیشانی و صد ناز می‌آیم

تحیر نامه‌ها دارم‌، هزار آیینه دربارم

خیال آهنگ دیدارم به چندین ساز می‌آیم

خمستان در رکاب گردش رنگم چه سحرست این

به یاد نرگسی ساغرکش اعجاز می‌آیم

طواف کعبهٔ دل آمد و رفت نفس دارد

اگر صد بار ازین جا رفته باشم باز می‌آیم

به هر جا پاگذارم شوقت استقبال من دارد

ادب پروردهٔ عشقم به این اعزاز می‌آیم

ز تجدید بهار انس دارم در نظر رنگی

که‌ گر صد سال پیش آیم همان آغاز می‌آیم

نوای بوی گل سازم‌، نوید عالم رازم

نسیم گلشن نازم‌، هزار انداز می‌آیم

بهار آرزو در دل‌،‌ گل امید در دامن

به هر رنگی‌که می‌آیم چمن پرداز می‌آیم

به حکم مهر تابان اختیاری نیست شبنم را

پر و بالم تویی چندان‌ که در پرواز می‌آیم

خواص مرغ دست‌آموز دارد طینت بیدل

به هر جا می‌روم تا می‌دهی آواز می‌آیم