گنجور

 
۱۹۲۴

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۸ - فصل فی ذکرالعشق و فضیلته و صفة‌العشق والعاشق والمعشوق ذکرُالعشق یُریح القلوب و یُزیل الکروب

 

... چون به دریا رسی قدم سر کن

مرد در جوی را به دریا بار

جان و سر دان همیشه پای افزار ...

... ننهد بدره ای سیم سیاه

کردگار لطیف و خالق بار

هست خود پاک و پاک خواهد کار ...

سنایی
 
۱۹۲۶

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الخامس فی فضیلة العلم، ذکر العلم اربح لانّ فضله ارجح » بخش ۱۱ - فی صفة‌العشق

 

... هرکه از عشق زنده گشت نمرد

آتش بار و برگ باشد عشق

ملک الموت مرگ باشد عشق ...

سنایی
 
۱۹۲۸

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۲۳ - حکایت

 

... راست خواهی بدین تلنگ خوشم

این کنم به که بار خلق کشم

زان سوی کدیه برد آز مرا ...

... زانکه دینار هست فردا نار

هرکه انبارنه چو مور بود

نه همانا ز عار عور بود ...

... باز دارد قناعت اندر جای

صدهزاران گدای بارخدای

هرکه او قانعست بار خداست

وآنکه او طامعست دانکه گداست ...

سنایی
 
۱۹۳۱

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۹ - فی ذمِ حبّ الدّنیا و منع شرب الخمر

 

... چکنی در میان رنج خمار

کار آبی که آتش آرد بار

زان چنان خون که از لگد ریزند ...

... چکنی باده کاندرین فرسنگ

بار شیشه است و ره یخ و خر لنگ

خر لنگ ضعیف و بار گران

منزلت سنگلاخ و تو حیران ...

سنایی
 
۱۹۳۲

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۵۲ - التمثّل فی شأن اصحاب الغفلة و نظر السّوء

 

... نیست چون شرم مر ترا یاری

شرم دار از خدای خالق بار

وانگه از خلق هیچ باک مدار ...

... خلق عالم ازو هراسنده ست

روز بار ای تن ار تو خواهی بار

شرم دار از حرام دست بدار ...

سنایی
 
۱۹۳۴

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۱۳ - اندر طلب بهشت به سالوسی

 

... نیست خواجه که از غلامانست

آنکه در صف بارگاه ازل

می سراید چو عندلیب غزل ...

... تو همی پوش همچو عامه خلق

عیب خود بهر بارنامه خلق

پس بدان تا هوا شود خشنود ...

... بخل را پی کن از صفای رضا

وآن خرانی که بار گل بکشند

شربت صرف کار دل بچشند ...

... چون براین در نه ای سپهداری

کم ز سگ بانیی مکن باری

گر نمیرد چنین سگی در تو ...

سنایی
 
۱۹۳۵

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۱۹ - در دوازده برج گوید

 

... گردن گردنان شکسته چو برق

تیرباران کنان به غرب و به شرق

چو گل و نرگس ارچه برگذرند ...

... دست هریک ز جانت خون آلود

بنه از گاو بار و از خر خرج

ندهند اسبت این دوازده برج ...

... تو چنین خوش بخفته در کشتی

برنیامد در این جهان باری

هیچ پر مغز را ازو کاری ...

سنایی
 
۱۹۳۶

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۲۲ - تمثیل در مذمّت دوستی دنیا

 

... که عدد چون رسید بر سر حد

روی بنمود بارگاه احد

دل ز دنیا و مهر او بگسل ...

... صدمت شوق در سرای فراق

نکشد بار انتظار براق

خردت را بران و دست مدار

بر خرد شرع مصطفی بگمار

چون بیوباردت نهنگ سقر

دست بر سر کنی نیابی سر ...

سنایی
 
۱۹۳۸

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۲۸ - فی ذکر رفقاء السّوء

 

... آن ازین این از آن نیابی باز

که پدیدست در جهان باری

کار هر مرد و مرد هر کاری ...

... به بدی از رفیق نیک مبر

گرچه صد بار باز گردد یار

سوی او باز گرد چون طومار ...

... صحبت باغها به فصل بهار

باد را هر زمان کند عطربار

روغن کنجدی که بودی عام ...

سنایی
 
۱۹۳۹

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۲۹ - فی ترک المخالطة مع‌الاوباش

 

... با خود آسوده شام و چاشت بوی

جفت باشی خدای ندهد بار

فرد باشی خدای باشد یار ...

... شاخ ماذون چو پر گره باشد

مرگش از برگ و بار به باشد

بیخ نردی که راست شاخ بود ...

سنایی
 
 
۱
۹۵
۹۶
۹۷
۹۸
۹۹
۶۵۵