گنجور

 
۱۸۰۱

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶۶

 

... به است از جنت در بسته زندانی که من دارم

مرا در گوشه محنت فگنده گردش دوران

به پای افگنده ام زنجیر از کوتاهی دامان ...

سیدای نسفی
 
۱۸۰۲

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶۸

 

... ای نگاهت به نظر هم می و هم میخانه

گردش چشم تو هم ساغر و هم پیمانه

ای به ذات تو وجود همه اشیا ناظر ...

سیدای نسفی
 
۱۸۰۳

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

ای به قربان تو گردند کمان ابروها

گردش چشم تو تعلیم رم آهوها

تا به کی در نظرت جلوه صورت باشد ...

جویای تبریزی
 
۱۸۰۴

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

... باشد از دیوانه ها آبادی ویرانه ها

مهر و مه بی تابی پروانه بر گردش کنند

گر بریزند از غبارم رنگ آتشخانه ها ...

جویای تبریزی
 
۱۸۰۵

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

... یکایک چون در آتش افکند کس مرغ آبی را

هلاک گردش چشمی که از هر جنبش مژگان

عمارت می کند در کشور دلها خرابی را ...

جویای تبریزی
 
۱۸۰۶

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱

 

... آتش عشق تو آنرا که گریبانگیر است

گریه نگذاشت چو پروانه به گردش گردد

موج اشکم به پر و بال نگه زنجیر است ...

جویای تبریزی
 
۱۸۰۷

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴

 

... مردمک در دیده ام یک قطره خون مرده است

گردش افلاک از بس بی نظام افتاده است

آسمانها گوییا اوراق بر هم خورده است ...

جویای تبریزی
 
۱۸۰۸

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷

 

... زآنکه مو معلوم و آن موی میان معلوم نیست

گردش گردون به دست قدرت پیرم علی است

بر مراد من نگردد آسمان معلوم نیست‏ ...

جویای تبریزی
 
۱۸۰۹

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴

 

خون دل تا شراب احمر ماست

گردش رنگ دور ساغر ماست

خاک گردید بر شدن بفلک ...

جویای تبریزی
 
۱۸۱۰

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰

 

آنکه نتوان گشت قربانش پری روی من است

وانکه بر گردش توان گردید بدخوی من است

جویای تبریزی
 
۱۸۱۱

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۵

 

... گل خودروی رخسار تو باشد

پری بلبل صفت گردد به گردش

چو با گل بوی رخسار تو باشد ...

جویای تبریزی
 
۱۸۱۲

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۳

 

... ریخت گرد خط به گرد عارضت زان کز حیا

گردش رنگ آسیای دانه خال تو شد

هر طرف سرو روانت در خرام آمد به ناز ...

جویای تبریزی
 
۱۸۱۳

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۷

 

... بر زمین ناید غبار من ز دوش گردباد

بیقرار گردش آن چشم می نوشم هنوز

ای صبا مشت غبارم را به چشم کم مبین ...

جویای تبریزی
 
۱۸۱۴

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۳

 

... بزم رقص تو ز بس حیرت نظاره فزود

گرم گردش شده گرداب صفت چشم ترم

غنچه سانم همه تن دل به تمنای غمت ...

جویای تبریزی
 
۱۸۱۵

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۰

 

... آبی بر آتش جگر بیدلان زنید

ای من اسیر گردش پیمانه تان شوم

جویای تبریزی
 
۱۸۱۶

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۵

 

... ورنه از هر لخت دل دارم زبان تازه ای

گردش چرخ کهن جویا مکرر گشته است

کاش می کردند طرح آسمان تازه ای

جویای تبریزی
 
۱۸۱۷

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۲ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین اسد الله الغالب علی ابن ابی طالب

 

... تنم را خاک صحرای نجف کن تا بیاسایم

در آن وادی که گردش سرمه چشم سلیمان شد

در آن وادی که خاکش زنده سازد مرده را در دم ...

جویای تبریزی
 
۱۸۱۸

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۱۹ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام

 

... قیمت رشته به بالا نرود از گوهر

روزی ام بسکه به سختی رسد از گردش چرخ

استخوان شد به گلو قطره آبم چو گهر ...

جویای تبریزی
 
۱۸۱۹

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۲۴ - در نعت پیامبر صلی الله علیه و آله

 

... به رنگ عکس در آب روان پریشان حال

بیا که خوبتر از گردش پیاله بود

ز دیدن تو مرا هر قدر بگردد حال ...

جویای تبریزی
 
۱۸۲۰

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۲۵ - در منقبت حضرت امیر علیه السلام

 

... صبحدم در ساحت گلشن به تحریک نسیم

هر طرف در گردش آرد ساغر سرشار گل

چون رگ گل می دود در برگ گل تار نگاه ...

جویای تبریزی
 
 
۱
۸۹
۹۰
۹۱
۹۲
۹۳
۱۳۰