راز پنهان غنچه را کرد از لب اظهار گل
از در و دیوار گلشن می کند اسرار گل
صبحدم در ساحت گلشن به تحریک نسیم
هر طرف در گردش آرد ساغر سرشار گل
چون رگ گل می دود در برگ گل تار نگاه
در نظر می آید از بس هر طرف بسیار گل
از هجوم گل ز بس تنگ است جا در کوه و دشت
باز پس گردد چو خون در باطن اشجار گل
در کف پا می دواند ریشه از فرط نمو
گر گذاری همچو شمع بزم بر دستار گل
دور نبود بسکه دارد خاک استعداد فیض
گر به رنگ غنچه گردد مهرهٔ دیوار گل
هر سر خاری جدا در صحن گلشن غنچه را
می نهد انگشت بر لب تا کند اسرار گل
هر دم از رنگی به رنگی می رود از بس هوا
چون پر طاووس گردیده است مینا کار گل
بوسه ها را گلرخان در کنج لب می پرورند
با بهار است و شده آبستن اثمار گل
دور نبود گر ز تأثیر هوای نوبهار
در کف ساقی شود پیمانهٔ سرشار گل
همچو گل ریزی که ریزد آتش گلها ازو
ریخت باد صبحگاهی از درخت نار گل
عقد یاقوتی است کز کان منتظم آید برون
یا ز تأثیر هوا رست از رگ کهسار گل
همچو مژگانم که لخت دل ببار آورده است
رسته در فصل بهاران از سر هر خار گل
این غزل از گوش دل بشنو که هر صبح بهار
با زبان بی زبانی می کند تکرار گل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر به زیبایی و اسرار گل و طبیعت بهار اشاره میکند. او از احساساتی صحبت میکند که گلها انتقال میدهند و از تأثیرات نسیم و هوای بهاری بر وجود گلها و گیاهان مینویسد. گلها به عنوان نمادی از زیبایی و عشق معرفی میشوند و شاعر به تکرار و تنوع رنگها و عطرهای گلها در فصل بهار اشاره میکند. او همچنین به ارتباط بین گلها و عواطف انسانی پرداخته و بیان میکند که چگونه این زیباییها میتوانند در دلها بمانند و احساس را تحت تأثیر قرار دهند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که این زیباییها در هر صبح بهاری دوباره تجدید میشوند.
هوش مصنوعی: غنچهای که رازهای خود را فاش کرده، به آرامی از گل منتشر میشود و گلشن با هر گوشه و کناری از خود، اسرار نگفته گل را برملا میکند.
هوش مصنوعی: در سپیدهدم، نسیم به گلستان دعوت میکند و در هر سو جامی پر از گل به گردش درمیآید.
هوش مصنوعی: وقتی عطر گل در برگهایش جاری میشود، نگاه کردن به آن چشمنوازتر میشود، چون در اطرافش گلهای فراوانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: از شدت زیبایی و انبوهی گلها، فضا در کوهها و دشتها بسیار تنگ شده است. گلها مانند خون درون درختان هستند که در نهایت، به عقب برمیگردند و در فضاها جا نمیشوند.
هوش مصنوعی: ریشههای گیاه به خاطر رشد زیاد، به درون زمین میدوند و اگر بخواهی مانند شمعی در مهمانی درخشان باشی، باید بر روی گلبرگهای زیبا قرار بگیری.
هوش مصنوعی: نزدیک نیست که با داشتن استعداد و توانایی، اگر مهربانی به مانند رنگ گل در وجود انسان بروز کند، به نتیجه و ثمرهای زیبا تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: هر شاخهای از درخت در باغ گل، به آرامی انگشت خود را بر لب غنچه میگذارد تا رازهای گل را کشف کند.
هوش مصنوعی: هر لحظه از یک رنگ به رنگ دیگر تغییر میکند، زیرا جو مانند پر طاووس رنگارنگ و زیبا شده است و مینا (خود) در حال به کار بردن گل است.
هوش مصنوعی: گلرخان در گوشه لبهایش بوسهها را پرورش میدهد، با بهار که آمده و میوههای گل را به بار میآورد.
هوش مصنوعی: در نزدیکی نیست که اگر نسیم بهاری به ساقی برسد، ممکن است پیمانهای پر از گل شود.
هوش مصنوعی: مانند گلی که در اثر وزش باد صبحگاهی از درخت نار میافتد و آتش رنگ گلها را پراکنده میکند.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و درخشندگی یاقوت اشاره دارد که از معادن خاصی استخراج میشود. همچنین به تأثیرات طبیعت و هوا بر رشد و کیفیت گلها اشاره میکند و نشاندهنده پیوستگی زیباییهای طبیعی است. در کل، تصویرسازی از زیبایی و لطافت طبیعی در این بیت مشهود است.
هوش مصنوعی: چشمهای من همچنین با چشمانم چون گلهای بهاری از دل رنجها و دردها روییدهاند و از میان سختیها و مشکلات، زیبایی و شادابی به وجود آوردهاند.
هوش مصنوعی: این شعر را با دقت بشنو که هر صبح بهاری، بدون کلام، زیبایی گل را دوباره بیان میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابر فروردین فرو شوید همی رخسار گل
وقت دیدار گل آمد حبذا دیدار گل
خرما روزا که ما را تازه و روشن شده ست
عشق با دیدار باغ و دیده با رخسار گل
گر ز شادی روی ما چون گل نباشد عیب چیست
[...]
زد ز غنچه بار دیگر خیمه بر گلزار گل
داد مستان را به عشرتگاه بستان بار گل
غنچه هر برگ طرب کز شوکت دی می نهفت
کرد با باد بهاری یک به یک اظهار گل
بگسل از دامان مطرب چنگ کز مرغان باغ
[...]
باز شد وقت طرب آمد سوی گلزار گل
برگ عیش عندلیب آورد دیگر بار گل
صبحدم، خونین دل بلبل گشاید در چمن
چون بخندد غنچه و بنمایدش دیدار گل
گل درون پرده شب در خواب ناز و بامداد
[...]
تا شنید از باد پیغام وصال یار گل
بر هوا میافکند از خرمی دستار گل
گرنه از رشگ رخ او رو به ناخن میکند
مانده زخم ناخنش بهر چه بر رخسار گل
تا نگیرد دامنش گردی کشد جاروب وار
[...]
نوبهار آمد که افشاند چو حسن یار گل
چون وصال یار ریزد هر خس و هر خار گل
گلفروشی بود مخصوص دل پر داغ ما
کرد بی عزت بهار آخر بهر بازار گل
بسکه طبع کاینات از خرمی آبستن است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.