گنجور

 
۱۴۴۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۹

 

... حسن را آینه صاف بود عالم آب

گردش از جلوه مستانه نمی آساید

هر که را سیل خرام تو کند خانه خراب ...

صائب تبریزی
 
۱۴۴۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۲

 

طی شود در یک نفس آغاز و انجام حیات

شعله جواله باشد گردش جام حیات

مهلت از نوکیسه جستن از خرد دورست دور ...

صائب تبریزی
 
۱۴۴۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۳

 

... برخورد از عمر هر کس سنگ بر دیوانه ریخت

گردش چشم که حیرانم ز هوشش برده بود

کاین غزل از خامه صایب عجب مستانه ریخت

صائب تبریزی
 
۱۴۴۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۹

 

چرخ ماند از گردش اما اضطراب دل بجاست

تیغ شد کند و سماع طایر بسمل بجاست ...

صائب تبریزی
 
۱۴۴۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۵

 

... دور دور می پرستان است تا مینا پرست

بر مراد ماست گردون تا قدح در گردش است

پشت ما بر کوه باشد تا خم از صهبا پرست ...

صائب تبریزی
 
۱۴۴۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۷

 

... پسته بی مغز در لب بستگی رسواترست

گردش پرگار موقوف سکون مرکزست

هر که در دامن کشد پا آسمان پیماترست ...

صائب تبریزی
 
۱۴۴۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۹

 

... حسن عالمسوز را در آب دیدن خوشترست

گردش چشمی مرا زان حسن بی پایان بس است

بحر را در حلقه گرداب دیدن خوشترست ...

صائب تبریزی
 
۱۴۴۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۶

 

گردش پرگار ما را حلقه مویی بس است

مرکز سرگشتگی ها خال دلجویی بس است ...

صائب تبریزی
 
۱۴۴۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۳

 

... می خورد هر کس جگر بی گفتگو مهمان اوست

نیست صایب شکوه ای از گردش دوران مرا

درد روز افزون من از حسن بی پایان اوست

صائب تبریزی
 
۱۴۵۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۹

 

... آه من از سرمه دنباله دار چشم توست

نه همین سرگشته دارد گردش چشمت مرا

چون صف مژگان دو عالم بی قرار چشم توست ...

... چون بود در لغزش مستانه ما را اختیار

سیر ما از گردش بی اختیار چشم توست

من نیم غماز اما روز تاریک مرا ...

صائب تبریزی
 
۱۴۵۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳۱

 

... گریه ای از هر سر مویم به راه افتاده است

نیست جام باده را در گردش خود اختیار

چشم او در بردن دل بیگناه افتاده است ...

صائب تبریزی
 
۱۴۵۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴۸

 

... خواب من بیداری و بیداریم گشته است خواب

منقلب اوضاع من از گردش دوران شده است

دل ضعیف و مغز پوچ و خلق تنگ و فهم کند ...

صائب تبریزی
 
۱۴۵۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۸

 

... ورنه خرمن های عالم جمله از یک دانه است

حاصلش از رزق غیر از گردش بیهوده نیست

آسیا هر چند مستغرق در آب و دانه است ...

صائب تبریزی
 
۱۴۵۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۰

 

گردش گردون به چشمم گردش پیمانه است

عالم از کیفیت حسن تو یک میخانه است ...

صائب تبریزی
 
۱۴۵۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۹

 

... سبز تلخ من عجب شمشیر زهرآلوده ای است

گردش پرگارش از مرکز بود آسوده تر

عالم حیرت عجایب عالم آسوده ای است ...

صائب تبریزی
 
۱۴۵۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۱

 

... نشأه عشق الهی را به انسان داده اند

گردش این نه خم از جوش شراب آدمی است

شاهد فرزندی آدم نه تنها صورت است ...

صائب تبریزی
 
۱۴۵۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۶

 

... گوشه ابروی استغنا چه می سازی بلند

می توان از گردش چشمی خمارم را شکست

دست آلایش کشیدم صایب از کام جهان ...

صائب تبریزی
 
۱۴۵۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۰

 

... کعبه سنگ ره نشد سرگشتگان عشق را

چون تواند نقطه راه گردش پرگار بست

گرم دارد جوش بلبل صحبت گلزار را ...

صائب تبریزی
 
۱۴۵۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲۵

 

... این قدر استادگی ای سنگدل در کار نیست

می توان از گردش چشمی خمار ما شکست

در خور احسان به سایل ظرف می بخشد کریم ...

صائب تبریزی
 
۱۴۶۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۵

 

... بحر را در جستجو صد ابر گوهر بار هست

در خم چوگان گردون گردش ما را ببین

تا بدانی نقطه سرگردانتر از پرگار هست ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۷۱
۷۲
۷۳
۷۴
۷۵
۱۳۰