این که روزی بی تردد می رسد افسانه است
پنجه کوشش کلید رزق را دندانه است
با هزاران عقده مشکل درین بستان چو سرو
دست را بر هم نهادن سخت بی دردانه است
هیچ کس در پایه خود نیست کمتر از کسی
گنج دارد زیر پر تا جغد در ویرانه است
غفلت ارباب دولت را سبب در کار نیست
در بهاران خوابها مستغنی از افسانه است
گفتگو با جاهلان بی ادب از عقل نیست
هر که می گردد طرف با کودکان، دیوانه است
زود گردون کامجویان را ز سر وا می کند
چون فضول افتاد مهمان، بار صاحبخانه است
روی شرم آلود از خود آب برمی آورد
باده گلرنگ اینجا شبنم بیگانه است
دیده حق بین نگردد روزی هر خودپرست
ورنه خرمن های عالم جمله از یک دانه است
حاصلش از رزق غیر از گردش بیهوده نیست
آسیا هر چند مستغرق در آب و دانه است
مطلب از سیر گلستان تنگدل گردیدن است
ورنه باغ دلگشای ما درون خانه است
در گلستانی که میراب است چشم بلبلان
باغبان بیکارتر از سبزه بیگانه است
کار ما از پنجه تدبیر می گردد گره
گرچه امید گشایش زلف را از شانه است
صائب از می بیغمان شادی توقع می کنند
دردمندان را نظر بر گریه مستانه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان نگرش فردی درباره زندگی و تلاش میپردازد. شاعر به این نکته اشاره دارد که رسیدن به موفقیت و خوشبختی بدون تلاش و کوشش ممکن نیست و به این مسأله میپردازد که غفلت از حقیقت و خوابیدن در روزهای خوب، فرد را از پیشرفت بازمیدارد. او همچنین به این نکته اشاره میکند که هر کسی نمیتواند به درستی خود را بشناسد و ارزشهای خود را دریابد و تأکید میکند که گفتگو با نادانان و جاهلان عقلانیت ندارد. در پایان، شاعر به این نتیجه میرسد که تنها با تدبیر و کوشش میتوان به شادی و کامیابی دست یافت و انتظار بیدلیل از زندگی نداشت.
هوش مصنوعی: داستانی که میگوید روزی بدون زحمت به دست میآید، حقیقت ندارد. باید تلاش و کوشش کرد تا دربهای روزی و موفقیت گشوده شود.
هوش مصنوعی: در این باغ با هزاران مشکل و افسوس، مانند سرو بی درد و بدون غم، نمیتوان به سادگی دست به کار شد.
هوش مصنوعی: هیچکس از نظر ارزش و مقام برای افرادی که ثروت دارند، پایینتر نیست. این موضوع زمانی بیشتر مشهود است که موجودات بیفایده مثل جغد در خرابهها زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: غفلت کسانی که در قدرت و مقام هستند، باعث نمیشود که کارها به درستی پیش نرود. در فصل بهار، خوابها بدون نیاز به داستانها و افسانهها، به خودی خود ارزشمند و جذاب هستند.
هوش مصنوعی: صحبت کردن با نادانان بی فرهنگ نشانهی عقل نیست. هر کسی که بخواهد با کودکان سر و کار داشته باشد، عقلش را از دست داده است.
هوش مصنوعی: زمانی که گردونهی روزگار به کام کسانی که در جستجوی خوشبختی هستند، بر میگردد و آنها را از سرشان دور میکند، این تنها به خاطر آن است که وقتی افراد بیفایده وارد میشوند، بار مسئولیت بر دوش صاحبخانه سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا، به نوعی شرم و خجالت اشاره شده که مانند آبی روی چهره خود را نشان میدهد. نوشیدنی زیبا و رنگارنگی در این فضا به وجود آمده، اما این شبنم که به نظر غریب و بیگانه میرسد، حالتی متفاوت دارد.
هوش مصنوعی: چشمی که با انصاف و حقیقت بیناست، هرگز در یک روز به خودپرستی نمیپردازد. چرا که تمامی نعمتها و دستاوردهای جهان در اصل از یک منبع واحد نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: نتیجهاش از روزی به جز فعالیتهای بیفایده نیست، حتی اگر آسیابی در آب و دانه غرق شده باشد.
هوش مصنوعی: موضوع این است که اگرچه ممکن است در دل انسانها تنگنا و سختی وجود داشته باشد، اما در واقع شادی و زیبایی میتواند درون خانه و در دل هر کسی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: در این باغی که مراقب و نگهدار آن به نام میراب وجود دارد، بلبلان به هیچ وجه کاری از پیش نمیبرند و درواقع، باغبان نسبت به گیاهان بیگانه حتی کمکارتر است. به این معنا که وجود نگهبان در اینجا هیچ تأثیری در بهبود اوضاع ندارد و نتیجهای هم نمیگیرد.
هوش مصنوعی: ما با تلاش و تدبیر خود میتوانیم به نتیجه برسیم، هرچند که ممکن است امید به گشایش مشکلات، به راحتی میسر نباشد.
هوش مصنوعی: صائب میگوید: کسانی که دچار درد و رنج هستند، در حالی که انتظار شادی و سرور دارند، به تماشای اشکهای خوشحالی و شادی دیگران میشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دین ماروی و جمال و طلعت شاهانه است
کفر ما آن زلف تار و ابروی ترکانه است
از جمال خد و خالش عقل ما دیوانه است
و از شراب عشق او هر دو جهان میخانه است
روح ما خود آن بتست و قلب ما بتخانه است
[...]
مست شد صوفی و جنگش بر سر پیمانه است
خانقه بر هم زد اکنون نوبت میخانه است
ساقیا می ده که جنت مستی و دیوانگی است
دوزخی دارد کسی کو عاقل و فرزانه است
خودپرستان جهان آرایشی دارند و بس
[...]
سیل در اقلیم ما پیرایه بند خانه است
رخنه مانند قفس آرایش کاشانه است
کام دنیا را برای اهل دنیا واگذار
جغد را ارزانی آن گنجی که در ویرانه است
بر در و بالم دلم غم بر سر هم ریخته است
[...]
بحث با جاهل نه کارم مردم فرزانه است
هر که با اطفال می گردد طرف دیوانه است
از شجاعت نیست با نامرد گردیدن طرف
روی گردانیدن اینجا حمله مردانه است
از نگاه خیره چشمان پردگی گشته است حسن
[...]
چون نگرید شیشه از کمر عمری همصحبتان؟
چشم تا برهم زند، جان بر لب پیمانه است
جرات از اهل جنون خیزد، نه از ارباب عقل
می رمد صد عاقل از جایی که یک دیوانه است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.