گنجور

 
صائب تبریزی

گردش گردون به چشمم گردش پیمانه است

عالم از کیفیت حسن تو یک میخانه است

گرد سرگشتن به یاد می پرستان می دهد

خط مشکینی که بر دور لب پیمانه است

گریه کردن را دلی می باید از گل شادتر

شاهد این حرف رنگین، گریه مستانه است

ذوق رسوایی مرا از خانه بیرون می کشد

سنگ طفلان کهربای مردم دیوانه است

عالمی را نقطه خال لبش بیهوش کرد

نقل این مجلس به صد کیفیت پیمانه است

بالش بخت مرا ریحان تر در کار نست

خواب مخمل بی نیاز از منت افسانه است

صائب از من چند پرسی آشنای کیستی؟

آشنارویی که دارم معنی بیگانه است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عین‌القضات همدانی

دین ماروی و جمال و طلعت شاهانه است

کفر ما آن زلف تار و ابروی ترکانه است

از جمال خد و خالش عقل ما دیوانه است

و از شراب عشق او هر دو جهان میخانه است

روح ما خود آن بتست و قلب ما بتخانه است

[...]

اهلی شیرازی

مست شد صوفی و جنگش بر سر پیمانه است

خانقه بر هم زد اکنون نوبت میخانه است

ساقیا می ده که جنت مستی و دیوانگی است

دوزخی دارد کسی کو عاقل و فرزانه است

خودپرستان جهان آرایشی دارند و بس

[...]

کلیم

سیل در اقلیم ما پیرایه بند خانه است

رخنه مانند قفس آرایش کاشانه است

کام دنیا را برای اهل دنیا واگذار

جغد را ارزانی آن گنجی که در ویرانه است

بر در و بالم دلم غم بر سر هم ریخته است

[...]

صائب تبریزی

بحث با جاهل نه کارم مردم فرزانه است

هر که با اطفال می گردد طرف دیوانه است

از شجاعت نیست با نامرد گردیدن طرف

روی گردانیدن اینجا حمله مردانه است

از نگاه خیره چشمان پردگی گشته است حسن

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
طغرای مشهدی

چون نگرید شیشه از کمر عمری همصحبتان؟

چشم تا برهم زند، جان بر لب پیمانه است

جرات از اهل جنون خیزد، نه از ارباب عقل

می رمد صد عاقل از جایی که یک دیوانه است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه