گردش گردون به چشمم گردش پیمانه است
عالم از کیفیت حسن تو یک میخانه است
گرد سرگشتن به یاد می پرستان می دهد
خط مشکینی که بر دور لب پیمانه است
گریه کردن را دلی می باید از گل شادتر
شاهد این حرف رنگین، گریه مستانه است
ذوق رسوایی مرا از خانه بیرون می کشد
سنگ طفلان کهربای مردم دیوانه است
عالمی را نقطه خال لبش بیهوش کرد
نقل این مجلس به صد کیفیت پیمانه است
بالش بخت مرا ریحان تر در کار نست
خواب مخمل بی نیاز از منت افسانه است
صائب از من چند پرسی آشنای کیستی؟
آشنارویی که دارم معنی بیگانه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف عشق و زیبایی میپردازد و رابطه میان عشق و مینوشی را توصیف میکند. شاعر با استفاده از تصاویری از میخانه و شراب، احساسات عمیق و حالتهای مرتبط با عشق را بیان میکند. توصیف لبهای معشوق به عنوان "پیمانه" و کنایه به گریه و شادمانی نشاندهنده تأثیر عشق بر زندگی است. در نهایت، شاعر به هویت خود اشاره میکند و احساس تنهایی و بیگانگی را در درون خود بازتاب میدهد.
هوش مصنوعی: چرخش آسمان در نظر من مانند چرخش یک جام شراب است و این جهان به خاطر زیبایی تو همچون یک میخانه به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی از نشانههایی صحبت میکند که یادآور افرادی است که به میپرستی میپردازند. این نشانهها شامل خطی است که به رنگ مشکی بر دور لب پیمانه قرار دارد. این تصویر به نوعی احساساتی مانند عشق، زیبایی و سرگشتگی را به نمایش میگذارد که نتیجه یادآوری و ارتباط با افرادی است که به نوشیدنی دوستانه و شاداب میپردازند.
هوش مصنوعی: برای اشک ریختن، دل باید شادتر از گل باشد. این سخن زیبا را گواهی بر گریهای سرخوشانه میدانند.
هوش مصنوعی: شوق و هیجان رسوایی من را از خانه بیرون میبرد، مانند سنگهای کوچک بچهها که همواره ذهن دیوانگان را مشغول میکند.
هوش مصنوعی: نقطهای از لبهای یک عالم، چنان تأثیرگذار بود که او را بیهوش کرد. اینجا صحبت از این است که داستان این مجلس و حال و هوای آن به اندازهای شیرین و دلنشین است که میتوان آن را به روشهای مختلفی روایت کرد.
هوش مصنوعی: بخت من مانند ریحانی خوشبو است و خواب من از هرگونه کمک و داستانهای خیالی بینیاز است.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، از من میپرسی که آشنای من کیست؟ آشنایی که من دارم، در واقع یعنی بیگانه بودن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دین ماروی و جمال و طلعت شاهانه است
کفر ما آن زلف تار و ابروی ترکانه است
از جمال خد و خالش عقل ما دیوانه است
و از شراب عشق او هر دو جهان میخانه است
روح ما خود آن بتست و قلب ما بتخانه است
[...]
مست شد صوفی و جنگش بر سر پیمانه است
خانقه بر هم زد اکنون نوبت میخانه است
ساقیا می ده که جنت مستی و دیوانگی است
دوزخی دارد کسی کو عاقل و فرزانه است
خودپرستان جهان آرایشی دارند و بس
[...]
سیل در اقلیم ما پیرایه بند خانه است
رخنه مانند قفس آرایش کاشانه است
کام دنیا را برای اهل دنیا واگذار
جغد را ارزانی آن گنجی که در ویرانه است
بر در و بالم دلم غم بر سر هم ریخته است
[...]
بحث با جاهل نه کارم مردم فرزانه است
هر که با اطفال می گردد طرف دیوانه است
از شجاعت نیست با نامرد گردیدن طرف
روی گردانیدن اینجا حمله مردانه است
از نگاه خیره چشمان پردگی گشته است حسن
[...]
چون نگرید شیشه از کمر عمری همصحبتان؟
چشم تا برهم زند، جان بر لب پیمانه است
جرات از اهل جنون خیزد، نه از ارباب عقل
می رمد صد عاقل از جایی که یک دیوانه است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.