روزگارم تیره و بختم سیاه افتاده است
گل به چشم روزنم از مهر و ماه افتاده است
صبح محشر سر زد و تخم امیدم سر نزد
در چه ساعت یارب این یوسف به چاه افتاده است؟
فرصت خاریدن سر نیست مژگان مرا
تا سر و کارم به آن عاشق نگاه افتاده است
از خط الماسی آن چهره لعلی مپرس
برق در جانم ازین زرین گیاه افتاده است
در شکست بال و پر معذور می دارد مرا
دیده هر کس بر آن طرف کلاه افتاده است
آگه است از بی قراری های ما در دور خط
کار هر کس با چراغ صبحگاه افتاده است
هر سر موی حواس من به راهی می رود
تا به آن زلف پریشانم نگاه افتاده است
دزد را دنبال رفتن، جان به غارت دادن است
دل عبث دنبال آن زلف سیاه افتاده است
تا نظر وا کرده ام چون شمع در بزم وجود
گریه ای از هر سر مویم به راه افتاده است
نیست جام باده را در گردش خود اختیار
چشم او در بردن دل بیگناه افتاده است
در پناه دست دارم زنده شمع آه را
چون کنم، ویرانه دل بی پناه افتاده است
از زنخدان تو دل را نیست امید نجات
دلو ما در ساعت سنگین به چاه افتاده است
نیست صائب خاکیان را ظرف جرم بیکران
ورنه عفو ایزدی عاشق گناه افتاده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حالت ناامیدی و رنج در زندگی خود سخن میگوید. او احساس میکند که روزگارش تیره و بختش سیاه است و عشقش به شخصی خاص، او را به جایی میرساند که به چاه ناامیدی افتاده است. او از اثرات نگاهی عاشقانه و زیبایی چهره محبوبش میگوید و نشان میدهد که چطور این احساسات بر زندگیاش تأثیر گذاشتهاند. شاعر به بیقراریها، دلتنگیها و دردهای ناشی از عشق نیز اشاره میکند و در نهایت از کمبود امید و نجات در مسیر عشقش سخن میگوید. او به نوعی تسلیم شده است و اشاراتی به گناه و عفو الهی نیز دارد.
هوش مصنوعی: حالم خیلی بد و ناامید است و خوشیها و امیدهایم را از دست دادهام؛ حتی زیباییها و لذتها نیز در زندگیام محو شدهاند.
هوش مصنوعی: صبح قیامت روشن شد و امید من به بار ننشست. وای بر من، در چه ساعتی این یوسف به چاه سقوط کرده است؟
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که زمانی برای خواب و استراحت ندارم زیرا تمام حواسم به چشمان زیبای آن معشوق عزیزم معطوف شده است.
هوش مصنوعی: از زیبایی و درخشش چهرهات سوال نکن، چون شعف و انرژی من از این گل زرد رنگ ناشی میشود.
هوش مصنوعی: هر کس که نگاهی به من دارد، با دیدن آسیب و شکست من، به راحتی میتواند مرا درک کند و عذر من را بپذیرد؛ زیرا تنها نگاهی به وضعیتی که در آن هستم، کافی است تا بفهمد چقدر در شرایط سختی قرار دارم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هر فردی به نوعی از اضطراب و بیقراریهای ما آگاه است و در شروع روز، مشغول به کار خود شده است.
هوش مصنوعی: هر رشته از موهای من به سمتی میرود که گویی میخواهد به زلف آشفتهام که جذابیت خاصی دارد، توجه کند.
هوش مصنوعی: دنبال دزد رفتن، یعنی خود را به خطر انداختن و جان را در معرض خطر قرار دادن است. دل بیدلیل به زلف سیاه عشق گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: از زمانی که چشمم به دنیا باز شده، مانند شمعی در محفل زندگی، اشکهایی از من به راه افتاده است که هر کدام از آنها از روح و وجودم نشأت میگیرند.
هوش مصنوعی: شراب در گردش خود اختیاری ندارد، بلکه چشم اوست که دل بیگناهی را به خود میکشاند.
هوش مصنوعی: در کنار حمایت و محبت کسی، زندهام و همچون شمعی که در آتش میسوزد، آه میکشم. اما دل من به حال خود رها شده و بیپناه و ویران مانده است.
هوش مصنوعی: از صورت تو هیچ امیدی برای نجات دل ما نیست، زیرا دل ما در این لحظه سخت در چاه افتاده است.
هوش مصنوعی: انسانهای معمولی ظرفیت تحمل گناهان بیپایان را ندارند، اما عفو و بخشش الهی بهقدری بزرگ است که حتی گناهان بزرگ نیز تحت پوشش آن قرار میگیرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل که از بالای چشمت در گناه افتاده است
یوسفی از پهلوی اخوان به چاه افتاده است
بر فلک آهی که امشب برق جولان گشته بود
کز شفق آتش به جان صبحگاه افتاده است
سایهٔ ابروست بر پشت لب میگون یار
[...]
چشم او در بردن دل بی گناه افتاده است
دلربایی شیوهٔ چشم سیاه افتاده است
با گلت مانند سازد یا به خورشید و قمر
در میان این سه، دل در اشتباه افتاده است
می شود نیلوفر آن رخساره گاهی از نسیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.