عیب نادان در زمان خامشی گویاترست
پسته بی مغز در لب بستگی رسواترست
گردش پرگار موقوف سکون مرکزست
هر که در دامن کشد پا آسمان پیماترست
شهرت مجنون ز عشق کوهکن پامال شد
سیل در کهسارها از دشت پرغوغاترست
دست دولت گرچه در ظاهر بلند افتاده است
در گشاد کارها دست دعا بالاترست
رفت هر کس را به پا خاری کند سوزن علاج
می خورد خون بیشتر هر کس که او بیناترست
دیده ما بی نیازان نیست بر احسان چرخ
یک سر و گردن ز مینا این قدح رعناترست
نیست مریم را به گفتار مسیحا احتیاج
روی شرم آلود او بی گفتگو گویاترست
چشم پوشیدن بود مشاطه رخسار زشت
هر که پوشد دیده از وضع جهان بیناترست
دعوی دانش بود صائب به نادانی دلیل
هر که نادان می شمارد خویش را داناترست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.