گنجور

 
۱۲۱

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۹

 

... بدانگه که شب چادر مشک بوی

بدرید و بر چرخ بنمود روی

بیامد زن از خانه با شوی گفت ...

فردوسی
 
۱۲۲

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۰

 

... به ترکان چنین گفت خاقان چین

که ما برنهادیم بر چرخ زین

که آورد بی جنگ ایران به چنگ ...

فردوسی
 
۱۲۳

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۳

 

... خداوند بهرام و کیوان و ماه

خداوند گردنده چرخ بلند

خداوند ارمنده خاک نژند ...

... به رزم اندرون او گرفتار شد

وزو چرخ گردنده بیزار شد

کنون بسته آوردمش بر هیون ...

فردوسی
 
۱۲۴

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۷

 

... به هر دانش از کرده کردگار

ستاره ست رخشان ز چرخ بلند

که بینا شمارش بداند که چند ...

فردوسی
 
۱۲۵

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۲۸

 

چو خورشید بر چرخ بنمود دست

شهنشاه بر تخت زرین نشست ...

فردوسی
 
۱۲۶

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۱

 

... بدو گفت شنگل که بر گوی هین

که گوینده یابد ز چرخ آفرین

چنین گفت کز شاه خسرونژاد ...

فردوسی
 
۱۲۷

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۳

 

... چو زرین شد آن چادر مشکبوی

فروزنده بر چرخ بنمود روی

شه هندوان باره را برنشست ...

فردوسی
 
۱۲۸

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۵

 

... که او داد چندین مرا فر و زور

به فرمان او تابد از چرخ هور

بفرمود تا گاو و گردون برند ...

فردوسی
 
۱۲۹

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۹

 

... نخفت اندر اندیشه تا بامداد

چو بنمود خورشید بر چرخ دست

شب تیره بار غریبان ببست ...

فردوسی
 
۱۳۰

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۶

 

... سر گردش آفرینش بدید

همی بگذرد چرخ و یزدان به جای

به نیکی ترا و مرا رهنمای ...

فردوسی
 
۱۳۱

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۱ - پادشاهی یزدگرد هجده سال بود

 

... بر تخت زرین به زانو نشاند

چنین گفت کین چرخ ناپایدار

نه پرورده داند نه پرودگار ...

فردوسی
 
۱۳۲

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۲ - پادشاهی هرمز یک سال بود

 

... سپاهی بیاورد پیروزشاه

که از گرد تاریک شد چرخ ماه

برآویخت با هرمز شهریار ...

فردوسی
 
۱۳۳

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۳ - پادشاهی پیروز بیست و هفت سال بود

 

... دل زفت با خاک تیره ست جفت

چنین آمد این چرخ ناپایدار

چه با زیردست و چه با شهریار ...

فردوسی
 
۱۳۴

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۴ - پادشاهی بلاش پیروز چهار سال بود

 

... کزین کینه و خون پیروز شاه

بنالد ز چرخ روان هور و ماه

فرستاده زین روی برداشت پای ...

... بکش میهن آورد چندان سپاه

که بر چرخ خورشید گم کرد راه

برین همنشان روز بگذاشتند ...

... به پیکند شد رزمگاهی گزید

که چرخ روان روی هامون ندید

وزین روی پر کینه دل سوفزای ...

... همه دشت پرکشته و خواسته

شده دشت چون چرخ آراسته

سلیح و کمرها و اسب و رهی ...

... به کام ما بد از روزگار

چو خورشید بنماید از چرخ دست

برین دشت خیره نباید نشست ...

فردوسی
 
۱۳۵

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی قباد چهل و سه سال بود » بخش ۱ - پادشاهی قباد چهل و سه سال بود

 

... تو را بندگانند و سالار هست

که سایند بر چرخ گردنده دست

چو شاپور رازی بیاید ز جای ...

فردوسی
 
۱۳۶

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان

 

... ازویست فرمان و زویست مهر

به فرمان اویست بر چرخ مهر

ز رای وز تیمار او نگذریم ...

... همه نیکویی زیر پیمان اوست

ز خاشاک تا هفت چرخ بلند

همان آتش و آب و خاک نژند ...

... کسی را جز از بندگی کار نیست

ز مغز زمین تا به چرخ بلند

ز افلاک تا تیره خاک نژند ...

... نه خورشید نوشین روان آفرید

وگر بستد از چرخ گردان کلید

که کس را نخواند همی از مهان ...

... ندارد ز کس روشنایی دریغ

چو بگذارد از چرخ گردنده میغ

همش خاک و هم ریگ و هم رنگ و بوی ...

... نهادند بر پشت پیلان ببند

زمین دید رخشان تر از چرخ ماه

بگردید بر گرد آن شهر شاه ...

فردوسی
 
۱۳۷

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۲ - داستان نوش‌زاد با کسری

 

... نگه کن مگر سر نپیچی ز داد

اگر چرخ را کوش صدری بدی

همانا که صدریش کسری بدی ...

... نخستین بران آفرین گسترید

که چرخ و زمان و زمین آفرید

نگارنده هور و کیوان و ماه ...

... عزیزی بود زار و خوار و نژند

گزیده به شاهی ز چرخ بلند

بدین داستان زد یکی مهرنوش ...

... که روشن زمانه برینست و بس

تو با چرخ گردان مکن دوستی

که گه مغز اویی و گه پوستی ...

فردوسی
 
۱۳۸

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۳ - داستان بوزرجمهر

 

... روان درخشنده بگزیندش

ستاره زند رای با چرخ و ماه

سخنها پراگنده کرده به راه ...

... کدامست خوشتر مرا روزگار

ازین برشده چرخ ناپایدار

سخن گوی پاسخ چنین داد باز ...

... چنین گفت آنکس که هستش بسند

ببخش خداوند چرخ بلند

کسی را کجا بخت انباز نیست ...

... بداندیش نومید گردد زبخت

چو برگردد این چرخ ناپایدار

ازو نام نیکو بود یادگار ...

... به کردار دریا بود کارشاه

به فرمان او تابد از چرخ ماه

ز دریا یکی ریگ دارد به کف ...

فردوسی
 
۱۳۹

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۵ - رزم خاقان چین با هیتالیان

 

... کسی راکه خواهد کند ارجمند

ز پستی برآرد به چرخ بلند

دگر مانده اندر بد روزگار ...

فردوسی
 
۱۴۰

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۶ - داستان درنهادن شطرنج

 

... بیاورد پیغام هندی ز رای

که تا چرخ باشد تو بادی به جای

کسی کو بدانش برد رنج بیش ...

فردوسی
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۴۹۲