... به گرد نقطه ایمان کشید بار دگر

مهندس ازلی آهنین حصار امروز

زکار بندی معمار کارخانه غیب ...

... همیشه تا که بر آب روان نسیم صبا

کشد چو مرد مهندس دوایر و اشکال

پر از دوایر و اشکال باد خاک درت ...

... رای تو شمعیست تابان کش جهان آمد لگن

همچو معماری مهندس هر سحرگه آفتاب

با شعاع خود ز بام قصرت آویزد رسن ...

... هم بکرمان هم بآذربایجان افکنده است

چون مهندس کرد قصد بزم جاهش از ازل

این اساس چرخ را در امتحان افکنده است ...

... وای ذکر تو زینت ده هر محفل و محضر

بی نام تو مسجد چه بود طرح مهندس

بی ذکر تو محفل چه بود نقش مصور ...

ای که در فکر مهندس دهنت سر محال

کمرت نیز در اندیشه ما دیگر حال ...

... علیست صف شکن قلب لشکر کفار

علی مهندس این قصر لاجوردی رنگ

علی که گنبد افلاک را بود معمار ...

... یکی می گفت معمارش که بوده

مهندس بهر دیوارش که بوده

عجب بد صنعتی در کار برده ...

در صف بستان نسیم گشت مهندس

شمع برافروخت از شکوفه بمجلس ...

... ز فخر طعنه به مینو زند بهارستان

که طاق ابروی یار منش مهندس شد

درین چمن قد رعنای سرو و چهره گل ...

... که بر باد دادی سرایی که بودی

خداوند معمار و عدلش مهندس

بنایی که ایزد بر آن گشته بانی ...

آن مهندس که این بنا پرداخت

کس نداند که از برای چه ساخت ...

... مردمی بایدش مناسب خویش

چون مهندس شود کریم آقا

هست معدنچی اولین بنا ...

... بهم راه جویند بی کم و کاست

مهندس بسی آمد از هر کنار

بامر شهنشه ز ایران بکار ...

... که آرید معمار و ابزار کار

مهندس بیامد بگفتا درود

جناب سپهدار فرمان چه بود ...

... پلی بهر رفاه عابرین ساخت

مهندس نازم و آهنگرش را

که آن دستور فنی داد و این ساخت ...

... زاویه بی حد مثلث بی شمار

این مهندس را که بود آموزگار

کار کرده صاحب کاری شده ...