آن مهندس که این بنا پرداخت
کس نداند که از برای چه ساخت
دانم این مختصر که در این کار
رمزهایی بود فزون ز شمار
منظری هست فوق این منظر
فوق او نیز منظری دیگر
فوق و تحتی گمان مبر کاینجاست
فوقوتحتاصطلاحماوشماست
اصلهستی و فرع هستی، اوست
آنوجودی که میپرستی، اوست
قوهای هست فوق جمله قوی
منقسم در تمامت اشیا
قوهٔ کائنات ازو باشد
کائنی نیست کان جز او باشد
هرکه زان قوه بیش همره داشت
سر عزت بر آسمان افراشت
اندربن قوه رشتههاست بسی
سر هر رشتهای به دست کسی
هرکه سررشته بیشتر دارد
بیشتر زین جهان خبر دارد
هست این رشته نردبان وجود
که بدان می کند وجود، صعود
هرکه در این سفر سبکبار است
راهش آسان و سهل و هموار است
وان که سنگین دل است و سنگین بار
ندهندش به قرب حضرت، بار
تا نشانی بود ز ما و منیش
لنترانی است پاسخ ارنیش
پایبند نیاز دارندش
هم در این قلعه بازدارندش
گاه گل گشته، گه سبو گردد
تا سزاوار بزم او گردد
این جهان همچو نقش پرگارست
همه چیزش ز عدل هموار است
کجی و ظلم را در آن ره نیست
بد و خوب و دراز و کوته نیست
همه چیزش ز روی عدل نکوست
هرکسی آن کند که درخور اوست
میرود خلق سوی زیبایی
زاد ره، همت و شکیبایی
آن که را همت و شکیب کم است
به گمانش که ره سوی عدم است
هرکه را نیست ذوق و طاقت و هوش
نیمهره می کشد ز درد خروش
دوست دارد قبای رنگینتر
میکند بار خویش سنگینتر
بار سنگین و تن ز رخت، گران
مانده واپس ز خیل همسفران
فتد از پای و ریش جنباند
دهر را ناکس و دنی خواند
هر چش افزون دهی فزون خواهد
بیم و آزش مدام جان کاهد
گر بپرسی از او که این همه چیز
چکنی گرد؟ ای رفیق عزیز
دیگری را حدیث پیش آرد
که ندارم هر آنچه او دارد
ور از آن دیگران سؤال کنید
کاین همه از چه جمع مال کنید
همه از این قیاس چانه زنند
تیر را بر همان نشانه زنند
چهر زببای نو عروس جهان
کشت از این ابلهان ز چشم نهان
شد عروسی بدان دلآرایی
زشت در دیده تماشایی
ورنه گیتی بهشت را ماند
خلد عنبر سرشت را ماند
بلکه غیر از جهان بهشتی نیست
همه خوب است و هیچ زشتی نیست
عیب از آنجاست کاوستاد نخست
درس بد داد و راه باطل جست
علمها سر به سر کمال گرفت
علم باطل ره زوال گرفت
به جز این علم اجتماع بشر
که ز باطل شده است باطلتر
توشهای کاندربن سرا باشد
خود فزون ز احتیاج ما باشد
جای آرام و آب و نور و هوا
هست کافی به رفع حاجت ما
لطف و مهر طبیعت اندر دهر
سوی ما بیشتر که شدت و قهر
صنعت و پیشه نیز بسیار است
هرکه را در جهان یکی کار است
اگر این کین و آز را ابلیس
نفکندی به مغزهای خسیس
غم نبودی به روزگار دراز
نه حسود ونه مفسد و غماز
غم نبودی و چون نبودی غم
زیستی دیر زادهٔ آدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان پیچیدگیهای وجود و حقیقت میپردازد. شاعر میگوید که بنا و ساختاری که مهندس به وجود آورده، از رمزها و رازهای فزونتری برخوردار است که فراتر از آنچه ما میدانیم، وجود دارد. او اشاره میکند که حقیقت و وجود اصلی، فراتر از از اندیشههای ماست و هرکس که به درک بیشتری از این وجود برسد، به جایگاه بالاتری دست مییابد.
شاعر بیان میکند که زندگی مانند نردبانی است که با سادگی و همت میتوان بالا رفت و هرکه بار سنگینی داشته باشد، راهش دشوار میشود. او به زیباییهای جهان اشاره میکند و میگوید که همه چیز بر اساس عدل و انصاف است و زشتیها و ظلمها جایی در آن ندارند.
در انتها، شاعر نتیجه میگیرد که اگر انسانها از کینه و حسادت رها شوند، زندگی بهتری خواهند داشت و غم و اندوهی در طول تاریخ موجود نخواهد بود. بنابراین، زندگی را باید با علم و دانش درک کرد و از آزمونهای غلط پرهیز کرد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند این سازندهی بنا این ساختمان را برای چه هدفی ساخته است.
هوش مصنوعی: میدانم که در این موضوع، اسراری وجود دارد که بسیار زیادتر از آنچه به نظر میرسد، هستند.
هوش مصنوعی: در بالای این چشمانداز، چشمانداز دیگری وجود دارد و فراتر از آن نیز منظرهای دیگر دیده میشود.
هوش مصنوعی: نباید فرض کنی که در اینجا معنای بالا و پایین مشخص است، زیرا اینجا معنا و مفهوم ما و شما متفاوت است.
هوش مصنوعی: هستی اصلی و فرعی دارد، و او همان وجودی است که تو به آن ایمان داری و میپرستی.
هوش مصنوعی: نیرویی وجود دارد که از تمام نیروها قویتر است و در تمام اشیاء تقسیم شده است.
هوش مصنوعی: تمام نیروها و قدرتهای هستی از او نشأت میگیرند و هیچ موجودی وجود ندارد که جز او باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از آن نیرو و توانایی بیشتری برخوردار بود، سر بلندی و عزت را به آسمان رساند.
هوش مصنوعی: در عمق وجود، نیروی بسیاری از رشتهها نهفته است و هر رشتهای به دست یک فرد خاص وصل است.
هوش مصنوعی: کسی که در یک موضوع به دانش و تجربه بیشتری دست یافته باشد، اطلاعات بیشتری از دنیا و مسائل آن دارد.
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که زندگی و وجود ما به نوعی مانند نردبانی است که با استفاده از آن میتوانیم به مراحل بالاتر و ارزشمندتری از وجود برسیم. این رشته که به آن اشاره شده، نمایانگر امکانات و فرصتهایی است که ما را به جلو میبرد و ما را قادر میسازد تا به دستاوردهای بزرگتری دست پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: هر کسی که در این سفر بدون بار و مسئولیت سنگینی باشد، مسیرش راحت و بیدردسر خواهد بود.
هوش مصنوعی: کسی که دلش سنگین و بارش سنگین است، به او اجازه نمیدهند که به مقام والای نزدیکی برسد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نشانی از ما و وجود تو نیست، انتظار دیدن تو بیفایده است.
هوش مصنوعی: او به خاطر نیازهایش در این قلعه نگهداشته میشود و هیچکس نمیتواند او را رها کند.
هوش مصنوعی: گاهی وقتها انسان به شکل گل در میآید و گاهی به شکل سبو، تا لایق حضور در میهمانی او شود.
هوش مصنوعی: این دنیا مانند نقشی است که با پرگار کشیده شده و همه چیز در آن بر اساس عدالت و انصاف منظم و صاف است.
هوش مصنوعی: در آن راه، نه ظلمی وجود دارد و نه انحرافی؛ تازه و کوتاه بودن یا بلند بودن هیچکدام اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: همه چیز او بر اساس انصاف و خوبی است. هر آدمی آنچه انجام میدهد، متناسب با لیاقت و شایستگیاش است.
هوش مصنوعی: مردم به سمت زیبایی حرکت میکنند و برای این کار نیاز به تلاش و صبر دارند.
هوش مصنوعی: کسی که اراده و صبرش کم است، به اشتباه فکر میکند که مسیرش به سوی نیستی و عدم است.
هوش مصنوعی: هرکس که نبوغ، صبر و هوش لازم را نداشته باشد، در مسیر زندگی از شدت درد و رنج، ناله و فریاد میزند.
هوش مصنوعی: دوست با شوق و ذوق، لباس زیبا و چندرنگی به خود میپوشد، اما این کار باعث میشود که بار و مسئولیتش سنگینتر شود.
هوش مصنوعی: بار سنگین و تن سبکتر از آن است که با دیگر همراهان حرکت کند، به همین خاطر نتوانستهام به جمع آنها بپیوندم و عقب ماندهام.
هوش مصنوعی: وقتی زمان به پا میافتد و دهر را به حرکت در میآورد، بیارزش و نالایق به شمار میآید.
هوش مصنوعی: هرچقدر به کسی چیزی بیشتر بدهی، او بیشتر نگران خواهد شد و همواره در خطر از دست دادن آن است که بر جانش فشار میآورد.
هوش مصنوعی: اگر از او بپرسی که چرا این همه کار میکنی و زحمت میکشی، ای دوست گرامی.
هوش مصنوعی: دیگری درباره خود میگوید و چیزهایی را مطرح میکند که من هیچکدام را ندارم.
هوش مصنوعی: اگر از دیگران بپرسید که این همه ثروت را برای چه میاندوزند، خواهید دید که پاسخهای جالبی خواهند داشت.
هوش مصنوعی: همه در تلاشند تا ویژگیهای خود را با یکدیگر مقایسه کنند و هر یک سعی میکند در زمینهای خاص، به هدف مورد نظرش دست یابد.
هوش مصنوعی: زیبایی چهره عروس جدید جهان، از چشم این احمقها پنهان مانده و آنها را به زحمت انداخته است.
هوش مصنوعی: عروسی با زیباییهای دلفریبش، در نگاه تماشاگران، به شکلی زشت و ناخوشایند به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر جایی غیر از این جهان بود، میتوانستیم بگوییم بهشت مانند سرزمین خوشبو و گلی است که خوشیها و زیباییهای آن بینظیر و دلانگیز است.
هوش مصنوعی: به جز این دنیا، جایی بهشتی وجود ندارد; همه چیز در اینجا خوب است و هیچ چیز ناپسند نیست.
هوش مصنوعی: مشکل از جایی شروع میشود که کسی ابتدا به ما آموزش نادرست میدهد و به ما راه اشتباه را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: تمام علوم در نهایت به کمال و perfection میرسند، در حالی که علمهای نادرست و باطل به سوی زوال و نابودی پیش میروند.
هوش مصنوعی: جز علم اجتماع بشر که خود بر پایهی نادرستی بنا شده است، هیچ چیز دیگری به این اندازه باطل نیست.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در زندگی به دست میآوریم، باید فراتر از نیازهای خودمان باشد و به همان اندازه که به آن احتیاج داریم، بیشتر از آن نیز در اختیارمان باشد.
هوش مصنوعی: جای مناسبی برای استراحت و تأمین نیازهای ما وجود دارد که تمامی عوامل طبیعی مانند آب و نور و هوا در آن فراهم است.
هوش مصنوعی: مهربانی و زیباییهای طبیعت در این دنیا بهطور کلی بیشتر از سختیها و مشکلاتی است که با آنها مواجه میشویم.
هوش مصنوعی: در این دنیا شغلها و حرفههای زیادی وجود دارد و هر کس میتواند یکی از آنها را انتخاب کرده و به آن مشغول شود.
هوش مصنوعی: اگر حسد و دشمنی را شیطان از دلهای آدمهای حقیر دور میکرد، بسیاری از مشکلات حل میشد.
هوش مصنوعی: در این دنیا نه غم و اندوهی وجود داشت و نه کسی که حسادت کند یا فساد به وجود آورد و نه کسی که غیبت کند.
هوش مصنوعی: اگر غم وجود نداشت، زندگی آدمی هم دشوار و طولانی نمینمود. غم، بخشی از تجربه انسانی است که باعث میشود زندگی عمق و معنی پیدا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.