گنجور

 
۱۲۱

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶

 

... تا بود ار کارش پیرار و پار

باد به مهر تو قمر را مسیر

باد به کام تو فلک را مدار ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۱۲۲

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۲۷

 

... چو چرخ بی سر و پایم چو خاک بی دل و زور

ز خاک دیر نشین و ز چرخ زود مسیر

فلک به تعزیت عمر من درین ماتم ...

مجیرالدین بیلقانی
 
۱۲۳

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲۷- سورة النمل- مکیة » ۲ - النوبة الثانیة

 

... قوله و أوتینا من کل شی ء ای اعطینا من کل شی ء الملک و النبوة و الکتاب و الریاح و التسخیر الجن و الشیاطین و منطق الطیر و الدواب و محاریب و تماثیل و جفان کالجوابی و عین القطر و عین الصفر و انواع الخیر و قیل معناه و اوتینا من کل شی ء یحتاج الیه الملوک و قیل من کل شی ء یؤتی الانبیاء ان هذا ای الذی اعطینا لهو الفضل المبین البین

و حشر لسلیمان جنوده ای جمع فی مسیره جنوده الجند لا یجمع و انما قال جنوده لاختلاف اجناس عساکره من الجن و الإنس و الطیر فهم یوزعون الوزع الدفع و الکف و الوازع الذی یزع الناس و یکفهم و لما استقضی الحسن البصری بالبصرة قال لا بد للقاضی من وزعة و یقال للامراء وزعة و فی الخبر لا بد للناس من وزعة و معنی یوزعون یکفون عن الخروج عن الطاعة و یحبسون علیها

و هو قوله و من یزغ منهم عن أمرنا نذقه من عذاب السعیر قال مقاتل کان سلیمان استعمل علی کل صنف منهم جنیا یرد اولهم علی آخرهم لیلا یتقدموا فی المسیر کما یصنع الملوک و کان سلیمان یسیر فیهم لیکون اهیب له روایت کنند از محمد بن کعب القرظی گفت لشکرگاه سلیمان صد فرسنگ بود بیست و پنج فرسنگ آدمیان داشتند بیست و پنج فرسنگ جنیان و بیست فرسنگ وحوش بیابان و بیست و پنج فرسنگ مرغان و او را هزار کوشک بود از آبگینه بر چوب ساخته و او را هزار زن بود در آن کوشکها نشانده سیصد از آن آزاد زن بودند و هفتصد کنیزکان سریت و باد عاصف و باد رخا بفرمان وی بود چون خواستی که بر خیزد باد عاصف را فرمودی تا آن لشکرگاه وی جمله برداشتی و بهوا بردی آن گه باد رخا را فرمودی تا نرم نرم آن را میراندی گفتا مسیر و میان آسمان و زمین بود حق جل جلاله وحی فرستاد که انی قد زدت فی ملکک انه لا یتکلم احد من الخلایق بشی ء الا جاءت الریح فاخبرتک به تا اینجا روایت محمد کعب القرظی است

مقاتل گفت شیاطین از بهر سلیمان بساطی ساخته بودند از زر و ابریشم کرده زر در ابریشم ساخته و ابریشم در زر بافته طول آن بساط یک فرسنگ و عرض آن یک فرسنگ و در میان بساط منبری زرین نهاده سلیمان بر ان منبر نشستی و گرد بر گرد وی سه هزار کرسی نهاده زرین و سیمین انبیا بر آن کرسیهای زرین نشستند و علما بر کرسیهای سیمین و گرد بر گرد ایشان عامه مردم و از پس مردم جن و شیاطین و بالای ایشان مرغان در هوا پر واپر داده تا آفتاب بر ایشان نتابد و حرارت آفتاب بایشان نرسد و باد صبا مسخر وی کرده تا آن بساط و آن حشم برداشتید و از بامداد تا شبانگاه مسافت یک ماهه باز بریدید تا اینجا روایت مقاتل است وهب منبه روایت کند از کعب احبار که سلیمان ع چون بر نشستید با خیل و حشم جن و انس و طیور و وحوش بعضها فوق بعض علی قدر درجاتهم زبر یکدیگر هر یکی بر قدر درجه خویش بودی و او را مطبخها بود ساخته در آن تنورهای آهنین بود و دیگهای بزرگ چنان که هر تایی دیگ ده تا شتر در آن می شد و پیش لشکرگاه میدانهای فراخ بود از بهر چهارپایان و ستوران در آن حال زین کرده و استران آراسته هم چنان در میان آسمان و زمین باد ایشان را همی بر دو سفر ایشان از اصطخر تا یمن و گفته اند بمدینه رسول ص برگذشت سلیمان گفت هذه دار هجرة نبی فی آخر الزمان طوبی لمن آمن به و طوبی لمن اتبعه و طوبی لمن اقتدی به و هم چنان بزمین مکه برگذشت خانه کعبه در الله زارید گفت یا رب هذا نبی من انبیایک و قوم من اولیایک مروا علی فلم یهبطوا فی و لم یصلوا عندی و لم یذکروک بحضرتی و الاصنام تعبد حولی من دونک فاوحی الله الیه ان لا تبک فانی سوف املأک وجوها سجدا و انزل فیک قرآنا جدیدا و ابعث منک نبیا فی آخر الزمان احب انبیایی الی و اجعل فیک عمارا من خلقی یعبدوننی و افرض علی عبادی فریضة یدفون الیک دفیف النسور الی اوکارها و یحنون الیک حنین الناقة الی ولدها و الحمامة الی بیضها و اطهرک من الاوثان و عبدة الشیاطین ...

میبدی
 
۱۲۴

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۴- سورة سبا- مکیة » ۲ - النوبة الثانیة

 

قوله و لسلیمان الریح ای و سخرنا لسلیمان الریح و بقراءت ابو بکر از عاصم الریح برفع خواند و الوجه ان الریح مبتداء و لسلیمان خبره و قد حذف المضاف من المبتدا و التقدیر و لسلیمان تسخیر الریح فلما حذف التسخیر الذی هو المضاف اقیمت الریح التی هی المضاف الیها مقامه فصارت مرفوعة بالابتداء و المعنی و تسخیر الریح لسلیمان باقی قراء و حفص از عاصم الریح خوانند بنصب علی تقدیر فعل محذوف و المعنی و سخرنا لسلیمان الریح

غدوها شهر غدوها الی انتصاف النهار مسیرة شهر ای سیرها من لدن طلوع الشمس الی زوالها مسیر دواب الناس فی شهر و رواحها من انتصاف النهار الی اللیل مسیرة شهر فی یوم واحد مسیرة شهرین قال وهب ذکر لی ان منزلا بناحیة دجلة مکتوب فیه کتبه بعض اصحاب سلیمان نحن نزلناه و ما بنیناه و مبنیا وجدناه غدونا من اصطخر فقلناه و نحن رایحون منه ان شاء الله فبایتون بالشام و قال الحسن کان یغدوا من دمشق فیقیل باصطخر و بینهما مسیرة شهر ثم یروح من اصطخر فیبیت بکابل و بینهما مسیرة شهر للراکب المسرع

گفته اند سیر سلیمان بر مرکب باد اندر بسیط زمین چنان بود که هر روز بامداد تا بنماز پیشین وقت قیلوله مسافت یک ماهه راه بریده بود و گفته اند سفر وی از زمین عراق بود تا به مرو و از انجا تا به بلخ و از انجا در بلاد ترک شدی و بلاد ترک باز بریدی تا بزمین صین آن گه سوی راست از جانب مطلع آفتاب برگشتی بر ساحل دریا تا بزمین قندهار و ز انجا تا به مکران و کرمان و زانجا تا به اصطخر پارس و اصطخر پارس نزول گاه وی بود یک چند آنجا مقام کردی و زانجا بامداد برفتی و شبانگاه به شام بودی بمدینه تدمر و مستقر و مسکن وی تدمر بود کان سلیمان امر الشیاطین قبل شخوصه من الشام الی العراق فبنوها له بالصفاح و العمد و الرخام الأبیض و الاصفر و قد وجد هذه الأبیات منقورة فی صخرة بارض الشام انشأها بعض اصحاب سلیمان علیه السلام ...

... اذا نحن رحنا کان ریث رواحنا

مسیرة شهر و الغدو لآخر

اناس شروا لله طوعا نفوسهم ...

میبدی
 
۱۲۵

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۵- سورة الملائکة- مکیة » ۱ - النوبة الثالثة

 

... و حبک سار فی کبدی و قلبی

مسیر الشمس فی کبد الهلال

الحمد لله فاطر السماوات و الأرض الحمد لله الذی هو لی هو الحمد الذی حمدت به نفسی لاحمدکم حمدی که مرا شاید آن حمد است که از ما آید نه آن که از تو آید ...

میبدی
 
۱۲۶

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶۳- سورة المنافقین- مدنیة » النوبة الثانیة

 

... اذا انت لم تجعل لعرضک جنة

من المال سار الذم کل مسیر

و قیل اتخذوا أیمانهم جنة من القتل یعصموا بها دماءهم و اموالهم فصدوا عن سبیل الله ای اعرضوا عن طاعة الله و قیل صدوا غیرهم عن الایمان فی السر إنهم ساء ما کانوا یعملون بیس ما عملوا من النفاق و صرف الناس عن دین الله و قوله کانوا افاد انهم بهذه الصفة مذ کانوا ذلک ای هذا الاسم لهم بالنفاق ...

میبدی
 
۱۲۷

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶

 

... نی نی چو شهریار سپهر است و آفتاب

اسبش مسیر کوکب سیار می کند

باد سبک رواست و گه رزم خاک را ...

ادیب صابر
 
۱۲۸

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶

 

... کمال و گاه تو را بر ستاره باد مکان

جمال و جاه تو را بر سپهر باد مسیر

زمانه بنده و گیتی به کام و عیش هنی ...

ادیب صابر
 
۱۲۹

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷

 

... مشتری را گر سعادت نیستی از طلعتش

در مسیر مشتری تاثیر کیوان باشدی

در محامد هست مانند محد کاشکی ...

ادیب صابر
 
۱۳۰

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۳

 

... شنیده ای که چه اعجوبه ساختند از من

ستاره گاه گاه مسیر و زمانه وقت صروف

چو در صنوف معانی مرا نبود نظیر ...

ادیب صابر
 
۱۳۱

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۱۲

 

... بر فرق او نثار کند دولت جوان

منقاد اوست گنبد دوار در مسیر

مطواع اوست کوکب سیار در قران ...

ادیب صابر
 
۱۳۲

خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۶ - در مدح جلال الدین شروان شاه اخستان

 

... آفتابی و جز به درگاهت

اختران را مسیر نتوان یافت

جز به صدرت عیار دانش را ...

خاقانی
 
۱۳۳

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰۱ - در مذمت کیمیاگری و صنعت اکسیر

 

... کافتاب از پیام خاکی زر

نکند بی هزار ساله مسیر

آفتاب است کیمیاگر و پس ...

خاقانی
 
۱۳۴

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳ - معراج پیغمبر اکرم

 

... گر جنوبی و گر شمالی شد

در مسیر ش سماک آن جدول

گاه رامح نمود و گاه اعزل ...

نظامی
 
۱۳۵

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح علی بن عثمان گوید

 

... کین خلعت صدر روزگار است

تا مهر منیر در مسیر است

تا چرخ اثیر در مدار است ...

سید حسن غزنوی
 
۱۳۶

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

... ز تاب روی تو عالم منیر است

کز آن یک لمعه در سیر مسیر است

ز نور روی تو خورشید خیره ...

عطار
 
۱۳۷

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۶۷

 

... وان بدر ازهری که مقدر شد از ازل

تا حشر در منازل دولت مسیر تو

وان بحر زاخری که ز روی مناسبت ...

ظهیر فاریابی
 
۱۳۸

ظهیر فاریابی » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

... نوبت ملک پنج گانه زدند

هر خدنگی که از مسیر شهاب

راست کردند بر نشانه زدند ...

ظهیر فاریابی
 
۱۳۹

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در ذم و قدح اهل نفاق و شکایت از مردم عراق و تخلص در مدح خواجه جمال الدین عثمان

 

... چو چرخ بی سر و پایم چو خاک بیدل و زور

ز خاک دیر نشین و ز چرخ زود مسیر

فلک به تعزیت عمر من در این ماتم ...

اثیر اخسیکتی
 
۱۴۰

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - وله یمدحه ببلد الری و بهنیّه بالنیروز.!

 

... بقصد جان عدو چون کمان کینه کشی

مسیر عزم تو پرتاب تیر آرش باد

سوی مصاعد رفعت که نسر واقع شد ...

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۱۴