گنجور

 
۱۲۱

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

... آندرختی که بهر کاخ بود شاخه او

در خیابان جنان طوبی بالنده ماست

ما صفاییم که موسی کف و عیسی نفسیم ...

صفای اصفهانی
 
۱۲۲

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۹ - ادامه

 

... ستردن را سزد موییست بر پوست

ولی کژ روید ار سرو خیابان

بیندازش که باشد نقص بستان ...

صفای اصفهانی
 
۱۲۴

اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۹ - الوقت سیف

 

... وقت ما کو اول و آخر ندید

از خیابان ضمیر ما دمید

زنده از عرفان اصلش زنده تر ...

اقبال لاهوری
 
۱۲۵

اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۵ - در معنی اینکه بقای نوع از امومت است و حفظ و احترام امومت اسلام است

 

... بر دمد این لاله زار ممکنات

از خیابان ریاض امهات

قوم را سرمایه ای صاحب نظر ...

اقبال لاهوری
 
۱۲۶

اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۳۲ - عرض حال مصنف بحضور رحمة للعالمین

 

... پرده ناموس فکرم چاک کن

این خیابان را ز خارم پاک کن

تنگ کن رخت حیات اندر برم ...

اقبال لاهوری
 
۱۲۷

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۸۷ - محاورهٔ ما بین خدا و انسان

 

... بیابان و کهسار و راغ آفریدی

خیابان و گلزار و باغ آفریدم

من آنم که از سنگ آیینه سازم ...

اقبال لاهوری
 
۱۲۸

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۳۱ - دانهٔ سبحه به زنار کشیدن آموز

 

... پاس ناموس چمن دار و خلیدن آموز

باغبان گر ز خیابان تو بر کند ترا

صفت سبزه دگر باره دمیدن آموز ...

اقبال لاهوری
 
۱۲۹

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۵۳ - بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است

 

... که هر چه هست چو ریگ روان به پرواز است

تنم گلی ز خیابان جنت کشمیر

دل از حریم حجاز و نوا ز شیراز است

اقبال لاهوری
 
۱۳۰

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۱۸ - چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما

 

چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما

ای جوانان عجم جان من و جان شما ...

اقبال لاهوری
 
۱۳۱

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۱۲ - نوای سروش

 

... تقدیر امم دیدم پنهان بکتاب اندر

بر کشت و خیابان پیچ بر کوه و بیابان پیچ

برقی که بخود پیچد میرد به سحاب اندر ...

اقبال لاهوری
 
۱۳۲

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۴ - در حضور شاه همدان

 

... حرفی ز ما به مجلس اقوام باز گوی

دهقان و کشت و جوی و خیابان فروختند

قومی فروختند و چه ارزان فروختند ...

اقبال لاهوری
 
۱۳۳

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۶۰ - غزل زنده رود

 

... سریر جم بطلب بوریا چه می جویی

سراغ او ز خیابان لاله می گیرند

نوای خون شده ما ز ما چه می جویی ...

اقبال لاهوری
 
۱۳۴

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۷۶ - دل تو داغ پنهانی ندارد

 

... تب و تاب مسلمانی ندارد

خیابان خودی را داده یی آب

از آن دریا که طوفانی ندارد

اقبال لاهوری
 
۱۳۵

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۳۱ - سیه‌چشمِ نامهربان

 

... در ردیف همه دزدان دو به دو چار به چار

پی تسطیح خیابان بر و روبیدن راه

هیچ یک لحظه مشو دور ز بالای سرم ...

ایرج میرزا
 
۱۳۶

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۸۲

 

... حس من با من آن کرد که عالم دانند

مخبرالسلطنه با روح خیابانی کرد

ز محیط از چه کنم شکوه به هرجا که غمی ...

... به در از شهر چو درویش بیابانی کرد

پرتو نور تجدد ز خیابان جدید

روح امثال خیابانی نورانی کرد

عارف از جاده راست قدم کج ننهاد ...

عارف قزوینی
 
۱۳۷

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - مسجد سلیمان

 

... قریه ویران عبادان که بد ضرب المثل

این زمان شهریش پر قصر و خیابان کرده اند

دکه آهنگریشان دهشت افزاید از آن ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۳۸

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۴ - از زندان شاه

 

... بانگ سگانم برآورند ز بالین

هست خیابان ز هول بیشه ارمن

بنده چو بیژن در آن و خواب چو گرگین ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۳۹

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۲ - در هجو یکی از زن‌های تهران

 

... بر گرد کمان و دف و تار می کشند

هرکس که نیم شب ز خیابان گذر کند

او را میان خانه به اصرار می کشند ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۱۴۰

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

... نیامخته خویی که مخلوق راست

خیابان ندیده است و غوغای شهر

ز سور و ز ماتم نبرده است بهر ...

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
sunny dark_mode