بخش ۱۶ - حکایت شیخ و برهمن و مکالمه گنگ و هماله در معنی اینکه تسلسل حیات ملیه از محکم گرفتن روایات مخصوصه ملیه می باشد
در بنارس برهمندی محترم
سر فرو اندر یم بود و عدم
بهره ی وافر ز حکمت داشتی
با خدا جویان ارادت داشتی
ذهن او گیرا و ندرت کوش بود
با ثریا عقل او همدوش بود
آشیانش صورت عنقا بلند
مهر و مه بر شعله ی فکرش سپند
مدتی مینای او در خون نشست
ساقی حکمت بجامش می نبست
در ریاض علم و دانش دام چید
چشم دامش طایر معنی ندید
ناخن فکرش بخون آلوده ماند
عقده ی بود و عدم نگشوده ماند
آه بر لب شاهد حرمان او
چهره غماز دل حیران او
رفت روزی نزد شیخ کاملی
آنکه اندر سینه پروردی دلی
گوش بر گفتار آن فرزانه داد
بر لب خود مهر خاموشی نهاد
گفت شیخ ای طائف چرخ بلند
اندکی عهد وفا با خاک بند
تا شدی آواره ی صحرا و دشت
فکر بیباک تو از گردون گذشت
با زمین در ساز ای گردون نورد
در تلاش گوهر انجم مگرد
من نگویم از بتان بیزار شو
کافری شایسته ی زنار شو
ای امانت دار تهذیب کهن
پشت پا بر مسلک آبا مزن
گر ز جمعیت حیات ملت است
کفر هم سرمایه ی جمعیت است
تو که هم در کافری کامل نه ئی
در خور طوف حریم دل نه ئی
مانده ایم از جاده ی تسلیم دور
تو ز آزر من ز ابراهیم دور
قیس ما سودائی محمل نشد
در جنون عاشقی کامل نشد
مرد چون شمع خودی اندر وجود
از خیال آسمان پیما چه سود
آب زد در دامن کهسار چنگ
گفت روزی با هماله رود گنگ
ای ز صبح آفرینش یخ بدوش
پیکرت از رودها زنار پوش
حق ترا با آسمان همراز ساخت
پات محروم خرام ناز ساخت
طاقت رفتار از پایت ربود
این وقار و رفعت و تمکین چه سود
زندگانی از خرام پیهم است
برگ و ساز هستی موج از رم است
کوه چون این طعنه از دریا شنید
هم چو بحر آتش از کین بر دمید
گفت ای پهنای تو آئینه ام
چون تو صد دریا درون سینه ام
این خرام ناز سامان فناست
هر که از خود رفت شایان فناست
از مقام خود نداری آگهی
بر زیان خویش نازی ابلهی
ای ز بطن چرخ گردان زاده ئی
از تو بهتر ساحل افتاده ئی
هستی خود نذر قلزم ساختی
پیش رهزن نقد جان انداختی
همچو گل در گلستان خوددار شو
بهر نشر بو پی گلچین مرو
زندگی بر جای خود بالیدن است
از خیابان خودی گل چیدن است
قرنها بگذشت و من پا در گلم
تو گمان داری که دور از منزلم
هستیم بالید و تا گردون رسید
زیر دامانم ثریا آرمید
هستی تو بی نشان در قلزم است
ذروه ی من سجده گاه انجم است
چشم من بینای اسرار فلک
آشنا گوشم ز پرواز ملک
تا ز سوز سعی پیهم سوختم
لعل و الماس و گهر اندوختم
«در درونم سنگ و اندر سنگ نار
آب را بر نار من نبود گذار»
قطره ئی؟ خود را بپای خود مریز
در تلاطم کوش و با قلزم ستیز
آب گوهر خواه و گوهر ریزه شو
بهر گوش شاهدی آویزه شو
یا خود افزا شو سبک رفتار شو
ابر برق انداز و دریا بار شو
از تو قلزم گدیه ی طوفان کند
شکوه ها از تنگی دامان کند
کمتر از موجی شمارد خویش را
پیش پای تو گذارد خویش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی برهمند محترمی در بنارس است که از لحاظ علمی و عرفانی جایگاه بلندی دارد. او به دنبال حقیقت و معرفت بوده ولی در دام ناکامی و تردید گرفتار آمده است. وی به سراغ یک شیخ کامل میرود و از او نصیحت میگیرد که باید به زمین و واقعیتها توجه کند و از آسمان و خیال دوری کند.
شیخ به او میگوید که نباید از خود بیگانه شود و زندگی باید در مسیر خودی باشد. در ادامه، شاعر به مفهوم هستی و اهمیت آن اشاره میکند و بر این باور است که انسان باید در زندگیاش به خود و وجود خویش آگاه باشد تا از ضیعف شدن و فنا جلوگیری کند. بهطور کلی، شعر دربردارندهی هشدارهایی است دربارهی توجه به حقیقت، خود و واقعیتهای زندگی.
هوش مصنوعی: در شهر بنارس، یک برهمن محترم در مقابل آبی که نماد زندگی و عدم است، سر به زیر انداخته است.
هوش مصنوعی: تو بهرهی فراوانی از دانش و حکمت داشتی، اگر مقابل خدا بساط محبت و ارادت را گسترده بودی.
هوش مصنوعی: ذهن او بسیار توانمند و خلاق بود و با درخشش ستارهای مانند ثریا، عقل او نیز همپایه و همسطح آن به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: آشیانه او به شکل پرندهای افسانهای است و به اندازهای بلند و زیباست که با خورشید و ماه در ارتباط است. شعلهی تفکر او روشن و پرشکوه است.
هوش مصنوعی: مدتی میگساری او به خون آغشته شد و ساقی حکمت تاکنون در جام او شراب نریخته است.
هوش مصنوعی: در میدان علم و دانش، تلهای برای شکار آموختهها برپا کردهاند، اما چشمش به پرندهای که معنای واقعی را نشان دهد، نمیرسد.
هوش مصنوعی: فکر او در بند مشکلات و سوالات بیپاسخ مانده و همچنان در شرایطی سردرگمی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: آه، بر لب آن معشوقی که به ما دوری میورزد و چهرهاش نشاندهنده غم و دلنگرانیهای قلبی اوست.
هوش مصنوعی: روزی شخصی به نزد شیخی کامل و دانا رفت، کسی که در دل خود محبت و عشق را پرورش داده بود.
هوش مصنوعی: به صحبتهای آن حکیم گوش فرا داد و بر لبان خود سکوت را بر قرار کرد.
هوش مصنوعی: شیخ گفت: ای کسی که در دایره زمان میچرخی، اندکی درنگ کن و به خاک و روزگار خود وفادار باش.
هوش مصنوعی: وقتی که در بیابان و دشت سرگردان شدی، اندیشهٔ جسور تو از آسمان فراتر رفت.
هوش مصنوعی: به زمین توجه کن ای دوراندیش، در جستجوی ارزشهای واقعی آسمانها نباش.
هوش مصنوعی: من نمیگویم از معشوقان دوری کن، زیرا چنین رویکردی باعث میشود که به کفر و بیاعتدالی دچار شوی.
هوش مصنوعی: ای کسی که امانتدار آداب و رسوم کهن هستی، بر روی روشها و سنتهای اجدادت پا نگذار.
هوش مصنوعی: اگر زندگی جمعی در حیات ملت وجود دارد، حتی کفر نیز میتواند منبعی برای اتحاد و جمعیت باشد.
هوش مصنوعی: تو که در کفر هم به کمال نرسیدهای، شایسته نیست که در فضای دل من جا بگیری.
هوش مصنوعی: ما از مسیر تسلیم و تساهل دور ماندهایم، و در این میان از آتش و بلایای زندگی دوریم، مانند دوری از ابراهیم خلیل.
هوش مصنوعی: قیس، که به خاطر عشقش دیوانه شده، هرگز نتوانست به مرحلهای از عشق برسد که به راحتی کنار بیاید و تسلیم شود.
هوش مصنوعی: مرد مانند شمعی است که در وجود خود میسوزد، اما از خیال آسمان و بلند پروازی چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: روزی در دامن کوهها، آب جریان یافت و با صدای دلنشینی به دور هماله (دوست) خود، رود گنگ، صحبت کرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که از سپیدهدم آفرینش مثل یخ به دوشات، از رودها زنجیرهایی به دور خود داری.
هوش مصنوعی: خداوند حق تو را با آسمان پیوند داد و پای تو را به ناز و زیبایی طراحی کرد، اما تو هنوز از آن نعمتها محرومی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که جلال و وقار کسی به قدری زیاد است که دیگران توانایی رفتار درست و طبیعی در برابر او را از دست میدهند. در واقع، این شخصیت با شکوه و بلندمرتبه به قدری تحت تأثیر قرار میدهد که هیچ فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: زندگی همچون راهی است که مدام در حال حرکت است و هر لحظهاش نو و تازه میشود. وجود ما همچون بازیهایی است که با نوسانات و تغییرات پیوسته، تجربه میشود.
هوش مصنوعی: کوه وقتی این سخن را از دریا شنید، مانند دریا از خشم برآشفت و آتش افروخت.
هوش مصنوعی: میگوید که ای وسعت تو، من همچون یک آینهام که حجم تو را نشان میدهد، زیرا در دل من مانند صد دریا، احساسات و اندیشههای زیادی وجود دارد.
هوش مصنوعی: این زیبایی و نازش به زودی از بین خواهد رفت، زیرا هر کسی که از خود و دنیای مادی فاصله بگیرد، در نهایت به زوال و فنا میرسد.
هوش مصنوعی: تو از جایگاه خود آگاهی نداری و به خاطر نادانیات به ضرر خود اهمیتی نمیدهی.
هوش مصنوعی: ای انسان، تو که از دورانی پر تلاطم و مشکلات به وجود آمدهای، وجود تو به مراتب ارزشمندتر از آن سرنوشت و فراز و نشیبهایی است که در زندگی با آن روبهرو هستی.
هوش مصنوعی: تو خود را به دریا سپردی و جان را در برابر دزدی گذاشتی که در راهت بود.
هوش مصنوعی: مانند گل در باغ، خود را کنترل کن تا عطر خود را منتشر کنی و به دنبال گلچین نرو.
هوش مصنوعی: زندگی یعنی رشد و پیشرفت از مسیر خود و گرفتن زیباییها و فرصتها از محیط اطراف.
هوش مصنوعی: سالها گذشته و من در کنار گلهای خود هستم، اما تو فکر میکنی که از خانهام دور هستم.
هوش مصنوعی: ما در زندگی شکوفا هستیم و وقتی به اوج رسیدیم، مانند ستارهای در آسمان، زیر سایهام آرام میگیرم.
هوش مصنوعی: وجود تو ناپیداست و در عمق دریا قرار دارد، در حالی که اوج من جایی است که ستارهها سجده میکنند.
هوش مصنوعی: چشم من به اسرار آسمانها آگاهی دارد و گوشم از پرواز فرشتگان باخبر است.
هوش مصنوعی: من با تلاش و کوشش مداوم، از ناراحتی و درد به شدت رنج میبرم و به همین خاطر جواهرات و چیزهای ارزشمند را جمعآوری کردهام.
هوش مصنوعی: در درون من، سنگی وجود دارد و در میان آن سنگها، آتش و آب وجود دارد. اما آتش نمیتواند به من آسیب برساند.
هوش مصنوعی: اگر در مورد خودت نگرانی یا مشکلاتی داری، خودت را هدر نده و در انجام کارهای بزرگ و دشوار، از تلاش کردن و مبارزه نترس.
هوش مصنوعی: آب را با ذوق و شوق دوست داشته باش و تلاش کن که از قطرات باارزش آن به زیبایی برای جلب توجه کسی که دوستش داری بیفزایی.
هوش مصنوعی: به خودت نیرو بده، رفتار خود را سبک کن، مثل ابر ببار و مانند دریا جوشیده شو.
هوش مصنوعی: از تو، دریا به خاطر رنج و سختیهایش شکایت میکند و از کمبود و تنگی خود ناله میزند.
هوش مصنوعی: انسان باید خود را کوچکتر از آن چه هست ببیند، و در مقابل تو تواضع کند و خود را به فراموشی بسپارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.