گنجور

 
۱۱۷۶۱

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۶

 

... وز پیش چشمش آن دو سه نهر روان گذشت

برق ستیزه خشک و ترش برگ و بار سوخت

بر یک بهار گلشن او صد خزان گذشت ...

صفایی جندقی
 
۱۱۷۶۲

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۳۱

 

زین برق شعله بار که در بحر و بر فتاد

آتش نهان و فاش به هر خشک و تر فتاد ...

صفایی جندقی
 
۱۱۷۶۳

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۳۶

 

... اما به راستی نمی افتاد باورم

صد بار از آن بتر که شدی گوشزد مرا

آمد ز ماجرای تو امروز بر سرم ...

صفایی جندقی
 
۱۱۷۶۴

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۳۹

 

بفکن ز لطف بار دگر سایه برسرم

می کش به روی دست گرم بار دیگرم

کس چون شما یتیم نوازی نمی نمود ...

... گر هستمی پس از تو جز اینم امید نیست

بر خاک بارگاه تو عمری به سر برم

یارب ببند دست تعدی چرخ باز ...

... وان ره چسان روم که نباشی تو رهبرم

تابان چو شعله فاطمه با چشم اشک بار

گفت این حدیث با خود و لختی گریست زار

صفایی جندقی
 
۱۱۷۶۵

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۴۰

 

... صبحی دمید از دل کافر سیه ترم

این برق شعله بار چرا موم سان نسوخت

سختا ز سختی دل پولاد پیکرم ...

... امید آنکه محو نخواهی ز خاطرم

بر سر زنان زبیده به بالینش اشک بار

بنشست کای خلاصه ی این خیل داغ دار

صفایی جندقی
 
۱۱۷۶۶

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۴۲

 

... فوت دو طفل تفته درون زین برادرم

باری ز سر بگیر و به پایان بر این مقال

هرچه این سفر ز اهل جفا رفته بر سرم ...

... یک ذره التفات بفرما به خواهرم

رخ ژاله بار ز اشک و دل از داغ لاله زار

افغان کشید باز که آه ای قتیل زار

صفایی جندقی
 
۱۱۷۶۷

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۴۶

 

... جای جهاز و محمل سیم و جلیل زر

از رنج و تاب ناقه ما زیر بار بین

آوای ساربان خصیم از یمین شنو ...

صفایی جندقی
 
۱۱۷۶۸

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۲

 

کز کربلا به دیده خونبار می رویم

وارسته آمدیم و گرفتار می رویم ...

... حاشا به زیر محمل ما کی رود سبک

پی برد ناقه هم که گرانبار می رویم

گر دست ها تهی بود از ارمغان چه باک

با بارهای حسرت و تیمار می رویم

سودی که داشتیم ز سودای این سفر

رهزن به پا فکند و زیان کار می رویم

یک باره ز آستین تو شد دست ما رها

ما نیز از آستان تو یک بار می رویم

گم شد و گر تحمل دل گو تمام باش ...

صفایی جندقی
 
۱۱۷۶۹

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۳

 

... بی یک تن از مهاجر و انصار می رویم

با عز و اعتبار و شرف آمدیم و جاه

زار و ذلیل و مضطر و افگار می رویم

برخاک مانده کشته یاران نگشته دفن

خاکم به سر که بسته تر از بار می رویم

اقبال ما تویی و قصورت ز همرهی است

زان راه بی تو با همه ادبار می رویم

چون نی نوا فکند به ارکان نینوا ...

صفایی جندقی
 
۱۱۷۷۰

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۶

 

... این طرفه آتشی است که در کن فکان فتاد

یکباره بنیه اش همه ازکف به باد رفت

این بار بس که بردل گیتی گران فتاد

این مایه فتنه سایه بگسترد برزمین ...

صفایی جندقی
 
۱۱۷۷۱

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۷۱

 

... تفریق کفر و دین به تبرای قوم کرد

دارای دین مبارز میدان کربلا

مقور بندگان جسور از چه ره شدی ...

... یک نیم قطره در بر طوفان کربلا

یک باره هر بلا که در امکان دهر بود

آورد سر برون ز گریبان کربلا ...

... زقوم کفر و زندقه و شاداب و شادخوار

طوبای حق ز تشنگیش خشک برگ و بار

صفایی جندقی
 
۱۱۷۷۲

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۸۶

 

... نبود مجال خواندن طومار کربلا

دل وارهد ز بار و فتد بازم از فتوح

بندیم اگر به عزم سفر بار کربلا

از هر مصیبه دست به دامان صبر زن

پایی اگر مجاور دربار کربلا

سر بر ندارم از در خاکش مگر به مرگ

ور تیغ بارد از در و دیوار کربلا

با این زبان به طرف دهان چون بیان کنم ...

صفایی جندقی
 
۱۱۷۷۳

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رقیه‌نامه » بخش ۲

 

... دست بردش زد خزان ها بر بهار

سوختی پیش از شکفتن برگ و بار

هر قدم جای تسلی سیلی اش ...

... هر قدم می رفت و اختر می فشاند

تا رکاب از بار و خیل از کار ماند

چون به شهر شام بار افتادشان

خصم در ویرانه منزل دادشان ...

... سوخت آن شب شمع آسا تا سحر

آه آتشبارش از گردون گذشت

و اشک طوفان زایش از دریا و دشت ...

... این تغافل های پی در پی چه بود

کز شما درباره ی ما رخ نمود

از شما نامهربانی ناد راست ...

... بی گناه از بی کسان دوری چرا

زان سوی پل در جهاندی بارگی

چشم پوشیدی ز ما یکبارگی

ای پدر یک دم به عرضم گوش دار ...

... هی زدی بر فرق گفتی وا اباه

آتشی بر رستش از دل شعله بار

سوخت مغز و پوستش اسپندوار ...

... نکته ی اولادنا اکبادنا

من چه کردم با تو باری ای لییم

که نمودی طفلکانم را یتیم ...

... این جفا را حق اگر کیفر کند

هر دمت صدبار خاکستر کند

دست تا نفتاده ناچارت ز کار ...

... نخل امید رقیه جای بر

بس که آبش داد بار آور سر

چون سری خون سود و خاک آلود دید ...

... ناله ی نل را زین عزا گردون سپار

ز اشک دامان دمن چون جویبار

این غم از جمشید سوز عشق برد ...

... مرد و زن را داستانی تازه شد

با همه بی اعتباری هایشان

خلق را دل سوخت از سودایشان ...

... به که در شویی کتاب و نامه را

بار الها محض فضل خویشتن

گوشه ی چشمی فراز آور به من ...

صفایی جندقی
 
۱۱۷۷۴

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۷

 

... ای سرو روان خیز و به چشمم قدمی تاز

کت بار دگر باز

در دامن این چشمه نشانم علی اکبر ...

صفایی جندقی
 
۱۱۷۷۵

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۱

 

... چو ماتم دیده عریان است امروز

هوا بر خاک از جزع درر بار

چو انجم گوهر افشان است امروز ...

صفایی جندقی
 
۱۱۷۷۶

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۳

 

... ره دیگرت چون گیرم در آغوش

ترسم نیایی زین سفر تا بینمت بار دگر

یک لحظه رو آهسته تر ...

... بنشین به کنج غم وز درد بخروش

آهی برآور جان گسل اشکی ببار از خون دل

بسرای ازین غم متصل ...

صفایی جندقی
 
۱۱۷۷۷

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۷

 

بار غم بنشسته سنگین بر دلم

ناقه کی خیزد به زیر محملم ...

... بعد آن خورشید اختر سوز باد

آه آتشبار شمع محفلم

آه کز موج سرشک تشنگان ...

صفایی جندقی
 
۱۱۷۷۸

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۰

 

... سرودی بی کم و کاست

چه دولت ها دهد دستم دگر بار

برادر ...

... ز خجلت بر سر آیند

ترحم کن تو باری بر صفایی

برادر ...

صفایی جندقی
 
۱۱۷۷۹

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۳

 

... روز رزم اندیش میدان شب تهیت ساز ماتم

بار الها نگذرد بر کس چنین صبحی و شامی

ای سپهر ای ماه ای مهر ای زمین ای آخشیجان ...

صفایی جندقی
 
۱۱۷۸۰

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۶

 

... جای دارد گر نیاید بوی رحمت بر مشامی

عذب تسنیم رسالت تیره گشت از بار گیتی

خاندان آل احمد یافت نقص از ناتمامی ...

صفایی جندقی
 
 
۱
۵۸۷
۵۸۸
۵۸۹
۵۹۰
۵۹۱
۶۵۵