گنجور

 
۹۴۱

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۸۳

 

... کس نیابد به از این عالم تنهایی را

اغلبم جا بس کوچه بی سامانی است

با چنین جا چه خورم غصه بی جایی را ...

عارف قزوینی
 
۹۴۲

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۸۴

 

... دودمانی که از او مملکتی شد ویران

کوچه باقی است کزین کشور ویران گیرد

کشوری را که شه از دیدن او بیزار است ...

عارف قزوینی
 
۹۴۳

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹ - جواب بهار به ادیب الممالک فراهانی

 

... خاک بادا بر سرت ای شوم کافر ماجرا

بر سرت خاکی که شب از کوچه های اصفهان

گه به پشت خود کشیدی گه به پشت چاروا ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۹۴۴

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - دیروز و امروز

 

... امروز مرد ورزش اولی و اوقر است

یک روز پرورشگر اطفال کوچه بود

امروز پرورشگر اطفال مادر است ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۹۴۵

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - بلای گل

 

... هرگز نمی رسند به کشف غطای گل

با خضر اگر روند به ظلمات کوچه خلق

اسکندری خورند در آن چشمه های گل ...

... افتیم بر زمین و ببوسیم پای گل

گل ها ثقیل و درهم و کوچه خراب و تنگ

آه از جفای کوچه و داد از جفای گل

گل هرچه را به پنجه درآورد ول نکرد ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۹۴۶

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۰ - زبان مادر

 

... بردرید آن عجوزه مضطر

کوچه دادند مادر او را

کوچه گردان بی پدر مادر

بیوه زن رفت و دید معرکه ای ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۹۴۷

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۳ - زن قاضی ری

 

... شد در آن وحشت مادر فرزند

هایهویی ز سر کوچه بلند

تپ تپ پای جوانان برخاست ...

... پسرک فحش کشیدست بر او

وسط کوچه پریدست بر او

خانم از حرص فرو تاخت ز بام

جست در کوچه زبان پر دشنام

گفت با شوی که ای قاضی ری ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۹۴۸

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!

 

... روان کرده بر دشمنان چوب و سنگ

کمرگاه کوهی بر آن کوچه بود

به کوه اندر آمد جوانمرد زود

عروس از پیش جست در کوهسار

بداندیش افتاده در کوچه خوار

سواران به یغما گشودند دست ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۹۴۹

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » جمهوری نامه

 

... به جمهوریت ایران هوادار

ولو گشته میان کوچه بازار

دریغ از راه دور و رنج بسیار ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۹۵۰

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » شب زمستان

 

... اینکه سگ را پوستینی هست باز

گشته خالی کوچه و بازار از آیند و روند

برگدا کرده نگاه استارگان با زهرخند ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۹۵۱

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۵ - خطاب به دروغگویان مصلح نما

 

... سرش از غصه درگریبانست

منزلش کوچه غریبانست

طبرستانیان صاحب فر ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۹۵۲

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

... مردم از کشمکش زندگی و حیف که عمر

همه در پیچ و خم کوچه آشوب گذشت

فرخی عمر امانی نفسی بیش نبود ...

فرخی یزدی
 
۹۵۳

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۸

 

... بجای آنکه بپوشند خویش را کفنی

به شهر عشق بهر کوچه بگذرم بینم

به ره فتاده سری یا به خون طپیده تنی ...

صغیر اصفهانی
 
۹۵۴

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - حکمت افلاطون

 

... آنکه مریض است نباشد طبیب

پیچ و خم کوچه نداند غریب

ای بشر ای گشته ز سر تا بپا ...

صغیر اصفهانی
 
۹۵۵

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۴ - حکایت

 

... تا شبی آن خواجه بکبر تمام

بود بیک کوچه روان با غلام

خواجه ز پی بود و غلامش به پیش ...

صغیر اصفهانی
 
۹۵۶

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » احتیاج

 

... من جوان شاعر معروف از چین تا فرنگ

دایما باید میان کوچه های پست و تنگ

صبح بگذارم قدم تا شام بردارم شلنگ ...

میرزاده عشقی
 
۹۵۷

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر

 

... شام از پس گرسنگی مدتی مدید

یک نیمه نان بخورده پس کوچه در خفای

در لرزه و تعب ز تب و نوبه می مکید ...

میرزاده عشقی
 
۹۵۸

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۱ - در توصیف بهار استانبول

 

... کشاندی و برافشاندی ز زیر وی به رخ مویت

تو در پیش و من از پس تا عیان شد کوچه کویت

چو خلوت دیدم آنجا را سبک بشتافتم سویت ...

میرزاده عشقی
 
۹۵۹

میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۴ - جمهوری نامه

 

... به جمهوریت ایران هوادار

ولو گشته میان کوچه بازار

دریغ از راه دور و رنج بسیار ...

میرزاده عشقی
 
۹۶۰

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰

 

... بغیر از درگه اخلاص بر هر درگهی خاکی

بغیر از کوچه توفیق در هر کو بجولانی

بصحرای وجود اندر بود صد چشمه حیوان ...

پروین اعتصامی
 
 
۱
۴۶
۴۷
۴۸
۴۹
sunny dark_mode