ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱
... به گمرهی نبود عذر مر تو را پس ازانک
تو را دلیل خداوند راه راست نمود
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲
... چنان کآب از نمد جان را ز شبهت ها بپالاید
تو را راهی نمایم من سوی خیرات دو جهانی
که کس را هیچ هشیاری ازین به راه ننماید
بپیرای از طمع ناخن به خرسندی که از دستت ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴
... آنها که به تایید الهی به ره دین
اندر شب گم راهی اجرام سمااند
آنها که مرایشان را اندر شرف و فضل ...
... اولاد پیمبر حکم روز قضااند
این قوم که این راه نمودند شما را
زی آتش جاوید دلیلان شمااند ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵
... هم آن این را هم این آن را شب و روز
به گمراهی و بی دینی کند یاد
چو خر بی علم شادانند هریک ...
... مزایاد آنکه این گوباره را زاد
خدا از شر و رنج راه داران
گروه خویش را ایمن بداراد
تو را گر قصد بغداد است آنک
نبسته ستند بر تو راه بغداد
ولیکن جز امین سر یزدان ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶
... یک یک از ساخته خویش همی برگذرند
راهشان یوز گرفته است و ندارند خبر
زان چو آهو همه در پوی و تگ و با بطرند ...
... سپس فاطمیان رو که به فرمان خدای
امتان را سپس جد و پدر راه برند
جدشان رهبر دیو و پری و مردم بود ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷
... پند پدر بشنو ای پسر که چنین
روز من از راه پند میمون شد
جان لطیفم به علم بر فلک است ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰
... که تیغ جهل همی در نیام باید کرد
بکام و ناکام از بهر زاد راه دراز
زمین به زیر کیت زیر گام باید کرد ...
... نظام دینی دون بی نظام باید کرد
زبانت اسپ کنی چونت راه باید رفت
بگاه تشنه کف دست جام باید کرد ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۵
... اگر نه معده همی مر تو را به جز دارد
هگرز راه ندادش مگر به سوی سقر
کسی که معده پر از آتش جگر دارد ...
... جز آن نیابد از این راز کس خبر که دلش
زهوش و عقل در این راه راهبر دارد
شریف جان تو زین قبه کبود برون ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶
... بر سر آتش نهادت ای تبع دیو
آنکه بر این راه کژت از بنه بنهاد
جز که علی را پس از رسول که را بود ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷
... هرگز سزای جنت و فردوس و کوثرند
از راه این نفایه رمه کور و کر بتاب
زیرا که این رمه همه هم کور و هم کرند
این راه با ستور رها کن که عاقلان
اندر جهان دینی بر راه دیگرند
آن عاقلان که اهل خرد را به باغ دین ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹
... نرم و سخت و خوب و زشت و بو و گند
راه مند بدکنش هرگز مرو
تا نگردی دردمند و آهمند ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲
... بر فرودی بسی است در مردم
گرچه از راه نام هموارند
مردم بی تمیز با هشیار ...
... مردمان را به خیره نازارند
لاجرم نسپرند راه خطا
لاجرم دل به دیو نسپارند ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳
... مردم را میر و کاردار کند
مرد در این تنگ راه ره نبرد
گر نه خرد را دلیل و یار کند ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۴
... به رویش همی بر دمد مشک سارا
مگر راه بر طبل عطار دارد
همی راز گویند تا روز هر شب ...
... که او قصد این دیو غدار دارد
به یک سو شو از راه و بنگر به عبرت
که با این گروه او چه بازار دارد ...
... بدان دست دیگر درون دار دارد
چو راهت گشاده کند زی مرادی
چنان دان که در پیش دیوار دارد ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹
... و ایمن بروی هر کجا که خواهی
بر راه تو را جوی و جر نباشد
نزدیک تو گیهان مختصر شد ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰
... خویشتن چونکه فرونفگنی از کوه بلند
دیوت از راه ببرده است بفرمای هلا
تات زیر شجر گوز بسوزند سپند ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۲
بر ره مکر و حسد مپوی ازیراک
هر که به راه حسد رود بتر آید
چون به حسد بنگری به خوان کسان بر ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۳
... گرفتاری به جهل اندر گرفتار
چه بودت گر نه دیوت راه گم کرد
که با موزه درون رفتی به گلزار ...
... به تقدیر خدای فرد و قهار
گر از دنیا برنجی راه او گیر
که زین بهتر نه راه است و نه هنجار
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۷
... یا روضه بهشت است یا کنده سعیر
بهتر رهی بگیر که دو راه پیش توست
سوی بهینه راه طلب کن یکی خفیر
در راه دین حق تو به رای کسی مرو
کو را ز رهبری نه صغیر است و نه کبیر ...
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۸
... زین کوی بدان دشت وزین جوی بدان جر
عمر تو نبینی که یکی راه دراز است
دنیات بدین سر بر و عقبیت بدان سر ...
... چون آب سوی جوی ز بالا سوی محشر
بنگر که همی بری راهی که درو نیست
آسایش را روی نه در خواب و نه در خور ...
... کان یابی آنجای که برگیری از ایدر
هر چیز که بایدت در این راه بیابی
هر چند روان است درو لشکر بی مر
زنهار که طرار در این راه فراخ است
چون دنبه به گفتار و به کردار چو نشتر ...
... کو دام نهد محبر بر ملوح و دفتر
این گوید بر راه منم از پس من رو
وان گوید طباخ منم توشه ز من خر ...
... مسطور بر این جوهر و مجموع و مکسر
تا راه بدید این دل گمراه و به جودش
بر گنبد کیوان شد از این چاه مقعر
بنمود مرا راه علوم قدما پاک
وانگاه از آن برتر بنمودم و بهتر ...