گنجور

 
۹۳۶۱

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۴ - قطعه

 

... هر زمان نقشی عجب بر چهره ما برنگارد

دهر بازیگر ز سویی چرخ بوقلمون ز یکسو

کارمان افتاده با بیمار مهجوری که جانش ...

... آنچه کالای شرف بد یا متاع آدمیت

چرخ دون پرور ز سویی برد و خصم دون ز یکسو

زین تجارت آتشم در دل فروزد چونکه بینم ...

ادیب الممالک
 
۹۳۶۲

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵

 

... نشانده مهرش از آفتاب تکمه زر

از آن سپس که گریبان چرخ کرده رفو

خدایگانا گویند کاندر این دریا ...

... ابا صلابت چنگیز و حشمت منکو

سر خیامت اندر فراز چرخ فرا

بن سنانت اندر فرود خاک فرو ...

ادیب الممالک
 
۹۳۶۳

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶

 

... روان شد روح در تن آب در جو

زمین از ماه و اختر چرخ مینا

چمن از حور و غلمان باغ مینو ...

... همی کرد افسرش بر ماه نازش

همی زد مسندش بر چرخ پهلو

به فرق شاه تاج گوهرآگین ...

... شعاع تاج زر در جام گل بو

می اندر جام زر خورشید در چرخ

چنان دو کفه زرین ترازو ...

ادیب الممالک
 
۹۳۶۴

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۸

 

... حضرت داور بدست بوتراب انداخته

بوتراب است آنکه رشگ خاک پایش چرخ را

در غم یا لیتنی کنت تراب انداخته ...

... کابر نیسان را همی از فر و آب انداخته

تا سر شیر فلک را بشکند در مغز چرخ

سنگ خورشید است گویی در جراب انداخته ...

... عهد پیروزش که هر روزیش نوروزی بود

چرخ را در یاد ایام شباب انداخته

مفرش امن و امان گسترده در پهنای خاک ...

ادیب الممالک
 
۹۳۶۵

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۵ - در تسلیت فرماید

 

... ز هوش و فضل و فروغ و فر و کمال تو تافت

بچرخ مشتری و تیر و مهر و زهره و ماه

بدان مثابه بلند است دامنت که مدام

ز دامن تو بود دست آسمان کوتاه

از آنکه چرخ نهم برترین مقام وی است

که چاکران تو را شد فروترین خرگاه

گر آفتاب شود فی المثل بچرخ نهم

کجا تواند کردن بسایه تو نگاه ...

... بهمت تو که برتر از آسمان بلند

بدامن تو که شد دست چرخ از آن کوتاه

که گر در آب کنی غرقه حاضرم بالطوع ...

ادیب الممالک
 
۹۳۶۶

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۶

 

... نه هر درخت که روید ز خاک باشد سرو

نه هر ستاره که تابد بچرخ باشد ماه

یکی مقاله سرایم بصدق و میطلبم ...

... نه انگبین را باشد در این قضیه گناه

خدایگانا شاها تویی که چرخ بلند

بروز حادثه آرد بسایه تو پناه ...

ادیب الممالک
 
۹۳۶۷

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۰

 

... گر خاک نه در پای تو شد گفتم ارضی

ور چرخ نه در دست تو گفتم که سمایی

عمان اگر از طبع بلندت نزدی موج ...

ادیب الممالک
 
۹۳۶۸

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۱

 

... دوباره سرو چمن شد جوان و زفت و قوی

ببام چرخ درخشنده گشت مهر بلند

به طرف باغ خرامنده گشت سرو سهی ...

ادیب الممالک
 
۹۳۶۹

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۲

 

... در پیکر من جامه لفظ آمده معنی

گر چرخ تنم داشت نزار از ستم خویش

زین دیبه به حمدالله جانم شده فربی ...

... امر تو شمارند ز هر طاعت والی

تا راست شود بوسه زند تیغ کجت چرخ

گاهی به نثاوب در و گاهی به تمطی ...

ادیب الممالک
 
۹۳۷۰

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۴

 

... با حشمت داودی با ملک سلیمانی

در مرتبه عالی با چرخ برین تالی

در ملک کرم والی بر کاخ همم بانی ...

ادیب الممالک
 
۹۳۷۱

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱ - مطایبه

 

... عمه دارد خاله دارد دایه دارد مام دارد

خود شبستان نی که چرخ و مهر و ماه و مشتری شد

و اندران کیوان و تیر و زهره و بهرام دارد ...

ادیب الممالک
 
۹۳۷۲

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲ - اندرز بر سبیل غزل

 

... زانکه دشنامت مرا مدح است و خارت به ز ورد

پاسخش گفتا که گر گرد از ستم خیزد بچرخ

به که از نام تو بنشیند مرا برنامه گرد ...

... هرکه جز با کفو خود در جنگ همناورد گشت

سند روسی شد رخش از دور چرخ لاجورد

شیر نر را شیر نر کفو است و سگ را سگ قرین ...

ادیب الممالک
 
۹۳۷۳

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

... گرچه نیارد یاد من آن لعبت آزاد من

از دوریش فریاد من بر چرخ اطلس می رسد

تا رفتم از آن گلستان کردم وداع دلستان ...

ادیب الممالک
 
۹۳۷۴

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰ - عید قربان

 

... ورت خماند پیکر منه برابر و هم

بگیر باده و بر چرخ دل منه که نماند

نه تاج بر سر کسری نه جام در کف جم ...

ادیب الممالک
 
۹۳۷۵

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

... ناگهان بدرالملوک از در درآمد دید من

ش را پای بر چرخ برین برداشتم

آفرینم خواند و نوشاندم قدح تا بر سپهر ...

... گفت من پیش از تو دست از آستین برداشتم

چرخ دید و دستی بر سرش مالید و گفت

زین سپس دست از سر طغر لتگین برداشتم ...

ادیب الممالک
 
۹۳۷۶

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

... لیک بجان عدو و دشمن جانت

چرخ فروزد ز برق حادثه نیران

ادیب الممالک
 
۹۳۷۷

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

از دستبرد چرخ شنیدم که ناگهان

آسیب و درد یافته پای خدایگان ...

... ای شهسوار باذل و میر جهان ستان

تو پا بچشم چرخ نهادی از آن سبب

آسیب دید پای تو از چشم فرقدان ...

ادیب الممالک
 
۹۳۷۸

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

... دمید از دل گلهای آتشین آنشب

به چرخ تافته پیکان و آخته ژوبین

همی تو گویی کز آفتاب و زهره و ماه ...

ادیب الممالک
 
۹۳۷۹

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳ - در ستایش پرنس ارفع الدوله

 

... فیروز و فرخ فال او شادان و خرم حال او

بر سایه اقبال او از چرخ سوگند آمده

میرا ثنا خوانت منم کآیین بد را دشمنم ...

ادیب الممالک
 
۹۳۸۰

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

... خان اندر او نشسته باکر و فرو جوشی

چرخ درشکه خر را غلطاند و بر زمین زد

تا زانوان فرو شد دستش بلانه موشی ...

ادیب الممالک
 
 
۱
۴۶۷
۴۶۸
۴۶۹
۴۷۰
۴۷۱
۴۹۲