باد نوروزی ز روی گل نقاب انداخته
زلف سنبل را همی در پیچ و تاب انداخته
در رکاب فرودین بر رغم اسفندار مذ
خون سرما را همی اندر رکاب انداخته
سایه سرو جوان بر طرف باغ و جویبار
نیکویها کرده است اما اندر آب انداخته
تا شقایق باده اندر ساغر گلرنگ ریخت
نرگس مخمور را مست و خراب انداخته
باده چون خون سیاوش ده که کاوس بهار
آتش اندر خیمه افراسیاب انداخته
سرخ گل ماند عروسی را که هنگام زفاف
جامه گلگون کرده دست اندر خضاب انداخته
لاله ترکی مست را ماند قدح پر می بدست
کرده رخ گلگون بسر شور از شراب انداخته
نرگس اندر شاخ زمردگون و صحن سیمگون
سونش زر در دل تبر مذاب انداخته
و آن شقایق بر زبرجد درجی از یاقوت داشت
در دل آن دانها از مشک ناب انداخته
گر به بید اندر چمن چون زاهدی پشمینه پوش
طیلسان خز بروی از بهر خواب انداخته
قاقم دی را که برفستی هوا از هم درید
نک بدوش خویش سنجاب از سحاب انداخته
باد مشاطه است بستان را که در طرف چمن
از عذار سوری و نسرین حجاب انداخته
نامیه چون مادران مهربان بر دوش و بر
شاهدان باغ را رنگین ثیاب انداخته
بر سر این شاهدان ابر بهاری بامداد
از نثار قطره لؤلؤی خوشاب انداخته
خیمه سرخی که شاخ ارغوان در باغ زد
زلف سنبل را در او همچون طناب انداخته
سبزه فرش از سبز دیبا بر لب شط گسترید
ابر مشکین کله بر نیلی قباب انداخته
فرش بوقلمون همی گسترد طاوس بهار
وز سحاب اندر هوا پر غراب انداخته
گردی از مستی برات نوگلان بر یخ نوشت
فرودینشان جامه در دریای آب انداخته
چنگ زن بلبل بگل برنای زن قمری بسرو
هر یکی شوری بنوروز از رهاب انداخته
تا بعود اندر چکاوک ماوراء النهر ساخت
خواب در مغز حکیم فاریاب انداخته
سار الحان ثمانی ساخت بطلمیوس وار
کبک در صحرا نواها از رباب انداخته
همچو ماه فروردین در باغ شد دلدار من
لشکر سرو و سمن را در رکاب انداخته
چون گل و سنبل که با هم توام آید در چمن
گیسوان کرده پریش از رخ نقاب انداخته
هاله بر گرد مه آید ای عجب کان مشکموی
هاله مشکین بگرد آفتاب انداخته
روزه چشم پر ز نازش راز مستی دوخته
ذکر حق لعل لبش را از عتاب انداخته
زحمت تکلیف رنگش کرده همچون شنبلید
طاعت یزدان تنش در التهاب انداخته
گفتم ای شیرین زبان بگشای بامی روزه را
کت همی بینم ریاضت در عذاب انداخته
با گلاب می خمار روزه بیرون کن ز سر
چند بینم عارضت بر گل گلاب انداخته
گفت اگر امروز من فرمان حق را نگروم
حق تعالی داوری را در حساب انداخته
گفتم اهلا شادمان زی کاین حساب اندر حساب
حضرت داور بدست بوتراب انداخته
بوتراب است آنکه رشگ خاک پایش چرخ را
در غم یا لیتنی کنت تراب انداخته
قهرش اندر خاندان دشمنان آوازها
از لدوا للموت و ابنوا للخراب انداخته
گوش و چشم و هوش را بی رخصت وی کردگار
صم عمی بکم چون شرالدواب انداخته
بوالبشر عریان ز هستی کو ردای افتخار
بر برو دوش قصی بن کلاب انداخته
نقش یمحوالله و یثبت مایشاء را خامه اش
بر کف من عنده علم الکتاب انداخته
معجز لعل لب و جادوی چشمش آشکار
فلسفی را همچو خر اندر خلاب انداخته
بلعم و ابلیس را مهجوری درگاه او
از کرامت وز دعای مستجاب انداخته
در چنین روزیکه نوروز است عدلش در جهان
آشکارا مسند فصل الخطاب انداخته
او چو خورشید است و ما سیارگان بر گردوی
طرح این سیارگان را آفتاب انداخته
لاجرم زی مرکز این اجرام را لاینقطع
گرم تک در اندفاع و انجذاب انداخته
هر یکی را در مداری مستوی بر گرد خویش
گاه اندر بطو و گاه اندر شتاب انداخته
دست یزدان است و سامان داده کار ملک از آنک
کار را در دست میر کامیاب انداخته
آن خداوندیکه فلک را بحر کفش
گاه طوفان سوی بالا چون حباب انداخته
چون بپرد مرغ تیرش نسر طاثر را در آن
در تطیر از اذا کان الغراب انداخته
درگه وی آفتابستی و دیگر اختران
همچو حربا رخ بر این والاجناب انداخته
ابر دستش آنچنان بادر بهنگام کرم
کابر نیسان را همی از فر و آب انداخته
تا سر شیر فلک را بشکند در مغز چرخ
سنگ خورشید است گوئی در جراب انداخته
نیزه دلدوز و تیر جانشکافش خصم را
گه نیازک بر فروزد گه شهاب انداخته
عهد پیروزش که هر روزیش نوروزی بود
چرخ را در یاد ایام شباب انداخته
مفرش امن و امان گسترده در پهنای خاک
فتنه را در دیدگان داروی خواب انداخته
ای خداوندیکه دست حق رقیبان ترا
طوق حبل من مسد اندر رقاب انداخته
حمله خشمت در صف پیلان هند اندر زده
لرزه بیمت در تن شیران غاب انداخته
تا سنانت چشم پیلان از طعان بردوخته
تا حسامت تاب شیران در ضراب انداخته
پیل همچون پیل شطرنج است ستخوان خشکریش
شیر همچون شیر دیوار است ناب انداخته
تا کمالت را فلک، او فر، نصیب آورده بهر
تا جلالت را سپهر اندر نصاب انداخته
توأم بختی و سهمت را معلی و رقیب
آسمان اندر سهام و در کعاب انداخته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف زیباییهای بهار و نوید نوروز میپردازد. او از ویژگیهای خوشایند طبیعت، همچون بیداری گلها، رنگارنگی باغها و تاثیر باد نوروزی صحبت میکند. هر وردی که از این فصل میآید، تحولی شگرف در دل و جان موجودات ایجاد میکند. شاعر با استفاده از تصاویر زنده و زیبا، درختان، شکوفهها، و پرندگان را به تصویر میکشد و به شوق و نشاطی که بهار به همراه دارد اشاره میکند.
شاعر همچنین به تفسیر معنوی نوروز میپردازد و به خوبی و عدالت خداوند اشاره میکند. او از دنیای معنوی و درونی انسانها سخن میگوید که در این فصل تغییر و تحولی نو را تجربه میکنند. در نهایت، او به مفهوم قدردانی و شکرگزاری اشاره میکند و یادآور میشود که قدرت خداوند و تقدیر در زندگی ما تأثیر زیادی دارد. این شعر نمادی از زیبایی، عشق و تحولی است که بهار با خود به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: باد بهاری به آرامی از روی گل عبور میکند و زلفهای سنبل را به نرمی میپیچد و به آنها زیبایی بیشتری میبخشد.
هوش مصنوعی: در کنار فرودین، با وجود زهره، سردی را به زمین میافکنده و بر روی آن قدم میزند.
هوش مصنوعی: سایه درخت سرو جوان در کنار باغ و جویبار زیباییها را ایجاد کرده است، اما در عین حال، خودش در آب افتاده و غیبت دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شقایق در جام گل رنگین شراب ریخته، نرگس مست و سرمست شده و به حالت خراب افتاده است.
هوش مصنوعی: شراب را به من بده که مانند خون سیاوش است، زیرا کاووس در بهار، آتش را در خیمه افراسیاب روشن کرده است.
هوش مصنوعی: گل سرخ به یادگار عروسی مانده است، چرا که در روز عروسی، لباسش را به رنگ گلهای سرخ در آورده و دستش را در رنگهای زیبا غرق کرده است.
هوش مصنوعی: لالهای که همچون شرابی دلنشین است، مانند لیوانی پر از می در دست دارد و چهرهای گلابی رنگ و شاداب به خود گرفته است. او از شراب مست شده و حالتی شگفتانگیز در چهرهاش نمایان شده است.
هوش مصنوعی: نرگس در میان شاخههای سبز و در مکانی مملو از زیبایی، گویی طلای درونش را در آتش ذوب کرده و به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: شقایق زیبایی که بر روی سنگ زبرجد قرار دارد، در دلش دانههایی از عطر خوش مشک ناب را پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: اگر در باغ مانند زاهدی که لباس پشمی بر تن دارد، به دور از دنیا و مادیات بنشینی، در آن صورت به خواب و راحتی میپردازی.
هوش مصنوعی: پرندهای که در آسمان پرواز میکند، گویی که ابرها را از هم میدرد و به دوش خود سنجاب را از ابرها به زمین میاندازد.
هوش مصنوعی: باد همچون آرایشگری است که بستان را زیبا میکند، و در کنار چمن، با زیبایی گلهای صورتی و نسرین، پردهای از حجاب را ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن زنی اشاره دارد که با احتیاط و نرمی به جهان اطرافش نگاه میکند. او مانند مادرانی مهربان و دلسوز، بر دوش خود مسئولیتها و دغدغههای بسیاری دارد. همچنین او با زیبایی و لباسهای رنگین خود، زیبایی و سرزندگی باغ را دوچندان کرده است.
هوش مصنوعی: در صبح زود و در زیر بارش باران بهاری، این زیبایان در حال تماشا هستند و از دل باران مانند مرواریدهای زیبا بر زمین میافتند.
هوش مصنوعی: در باغ، چادر سرخی برپا شده که گلهای ارغوان مانند شاخ و برگهای آن در آن به چشم میخورد و زلف سنبل مانند طنابی به دور این چادر پیچیده شده است.
هوش مصنوعی: گلهای سبز مانند فرشی از پارچهی سبز، بر کنار آب پهن شدهاند. ابرهای تیره و خوشبو، بهصورت کلاهی بر قلههای نیلی رنگ کوهها نشستهاند.
هوش مصنوعی: در بهار، طاووس زیبایی و شکوه خود را نمایش میدهد و فرشی از رنگها و زیباییها را که یادآور فرش بوقلمون است، زیر پا میگستراند. در آسمان، ابرها نیز به شکل پرهای سیاه و زیبای کلاغ به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: از شوق و شادی، در دنیای سرخوشی، برای جوانان تازهنفس خبری خوش در دل فروردین نوشته شد؛ مانند اینکه جامهای در دریای آب انداختهاند.
هوش مصنوعی: بلبل با چنگش به نغمهسرایی در باغ مشغول است و قمری نیز در کنار او، هر کدام به نوعی شور و هیجان خاصی دارند. همه چیز به زیبایی نوروز، که زمان شادی و رهایی است، آراسته شده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دشتهای ماوراء النهر، صدای چکاوک به گوش میرسد، خواب در دل حکیم فاریاب برجا مانده است.
هوش مصنوعی: صداهای زیبا و دلنشینی مانند نتهای موسیقی که به شیوهی بطلمیوس تنظیم شدهاند، در دل طبیعت و در دشتها به گوش میرسند، مانند صدای کبکی که از ساز رباب نغمههایی را به جا میآورد.
هوش مصنوعی: دلبر من همچون ماهی در بهار در باغ است و نیروی جوانی و زیبایی درختان سرو و گلهای سمن را در کنار خود دارد.
هوش مصنوعی: همچون گل و سنبلی که در کنار هم در باغ گل میشکفند، موی خود را به حالت پریشان درآورده و نقاب از چهره زیبا برداشتهاند.
هوش مصنوعی: هالهای که دور ماه ایجاد میشود، شگفتانگیز است. گویی آن دختر با موهای مشکی، هالهای مشکی را دور آفتاب منتشر کرده است.
هوش مصنوعی: چشم زیبا و دلربای او رازهایی از سر مستی را در خود دارد و وقتی ذکر حق بر زبان میآورد، لعلهای لبش از ناز و عتاب کمرنگ میشود.
هوش مصنوعی: زحمت و تکلیف، رنگی به زندگی داده است، مانند شنبلید که در گلیمی به کار میرود. اطاعت از خداوند نیز وجود او را در هیجانی دائمی قرار داده است.
هوش مصنوعی: گفتم ای زبان شیرین! راز دل را بگو، چون میبینم که ریاضت و سختی تو را به درد و رنج انداخته است.
هوش مصنوعی: با گلاب مستی روزه را از سرم دور کن، زیرا که میبینم چهرهات مثل گلی است که بر روی آن گلاب ریختهاند.
هوش مصنوعی: اگر امروز من به دستورات الهی توجه نکنم، خداوند در روز قیامت، قضاوت را بر عهده خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: گفتم خوش آمدی، زیرا این موضوع در زیر نظر خداوند قرار دارد و بوتراب آن را بررسی کرده است.
هوش مصنوعی: بوتراب کسی است که حسادت خاک پای او چرخ را به غم انداخته و آرزو دارد که ای کاش من هم تراب (خاک) او بودم.
هوش مصنوعی: خشم او در میان خانوادهی دشمنان، فریادهایی از مرگ و ویرانی به پا کرده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر خداوند اجازه ندهد، انسان نمیتواند به درستی بشنود و ببیند و درک کند. در واقع، بدون نعمت الهی، انسانها مانند بدترین موجودات به نظر میرسند و از درک حقیقت عاجز خواهند بود.
هوش مصنوعی: انسان اولیه بدون لباس و از هستی عریان است، اما در عوض بر دوش شخصیتی چون قصی بن کلاب، که نماد افتخار و سربلندی است، لباس افتخار را به دوش دارد.
هوش مصنوعی: تقدیر و سرنوشت انسان در دستان خداوند است و او هر چه بخواهد محو و اثبات میکند. این موضوع به این معناست که حقایق و واقعیتها تنها در سایه علم و دانش خداوند مشخص میشوند.
هوش مصنوعی: خوشگلی لبهای سرخ و جادوی چشمان او، تفکرات عمیق و فلسفی را بهطرزی گیجکننده و حیرتآور به بیراهه میبرد، مانند اینکه یک خر در گل و لای گیر کند.
هوش مصنوعی: بلعم و ابلیس به خاطر جدایی از درگاه خدا، از رحمت و دعای مستجاب محروم شدهاند.
هوش مصنوعی: در روز نوروز، عدالت او در دنیا به روشنی نمایش داده شده و در واقع، او نشاندهنده قضاوت نهایی و حقیقت است.
هوش مصنوعی: او مانند خورشید است و ما مانند سیارگانی هستیم که به دور او میچرخیم؛ این سیارگان تحت نور آفتاب قرار دارند.
هوش مصنوعی: بنابراین به طور مداوم در مرکز این اجرام، نیروهای جاذبه و دافعه به صورت پیوسته در حال فعالیت هستند.
هوش مصنوعی: هر یک از آنها در مسیری مشخص به دور خود میچرخند، گاهی آرام و گاهی با سرعت.
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که نظم و ترتیب کارهای دنیا به دست خداوند است و اوست که امور را به خوبی اداره میکند، زیرا موفقیت و نتیجه کارها به اراده و تدبیر خداوند وابسته است.
هوش مصنوعی: خدایی که آسمان را مانند دریایی میداند که در آن طوفانها به سمتی میرانند و آن را به بلندی میبرد، مانند حبابی که به سطح آب میآید.
هوش مصنوعی: پرندهای که تیرش را رها میکند، شگفتیها و تواناییهایش را نشان میدهد. اگر کلاغی در کنار او باشد، گویی در دنیای خاصی قرار دارد که در آن پرواز و پرندهها معنا مییابند.
هوش مصنوعی: درگاه او مانند آفتاب است و سایر ستارهها همچون فرشی بر زمین به او نزول کردهاند.
هوش مصنوعی: ابر به گونهای بر روی آسمان قرار دارد که گویی در حال انجام کاری مرتبط با بادر و زمان خاصی است و به طور خاص، بر روی درختان و زمین اثرگذار بوده و آنها را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سر شیر آسمان را بشکند، در مرکز چرخ، سنگی به شکل خورشید به نظر میرسد که بهنوعی در جوی جمع شده است.
هوش مصنوعی: نیزهای که دل را میسوزاند و تیرش جان را میشکافد، زمانی دشمن را با چنگ و دندان به جان میاندازد و زمانی مانند شهابی به او حمله میکند.
هوش مصنوعی: عهد پیروزی او به گونهای بود که هر روزش مانند روز نوروز، شاد و دلنشین بود و دوران جوانی و جوانمردی را در یاد چرخ زمان زنده کرده است.
هوش مصنوعی: در دنیای پر آشوب و فتنه، فضایی امن و آرامشبخش ایجاد شده است که انسانها را به خواب و غفلت فرو میبرد.
هوش مصنوعی: ای خداوندی که حق تو رقیبان را در چنگال حبل (ریسمان) من گرفتار کردهای.
هوش مصنوعی: خشم تو مانند حملهی فیلان هندی است که لرزه بر اندام شیران میاندازد و آنها را به ترس و وحشت میاندازد.
هوش مصنوعی: چشمان فیلها به خاطر ضربههای تو بسته است و قدرت تو باعث شده که شیرها نیز در مقابل تو ناتوان شوند.
هوش مصنوعی: در اینجا به_compare_ شطرنج و دیوار پرداخته شده است. این دو تصویر نمادین نشان میدهند که شطرنج به عنوان یک بازی استراتژیک نیاز به تفکر و تدبیر دارد، در حالی که دیوار به عنوان یک مانع مستحکم و مقاوم عمل میکند. به طور کلی، این متن به تنهایی به تعامل عناصر مختلف و نبردهای فکری و جسمی اشاره کرده است.
هوش مصنوعی: فلک برای تو کمال و برتری فراهم کرده و آسمان به خاطر جلال و شخصیت تو، ارزش و بزرگی خاصی قائل شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که تو به همراه شانس و مقدرات خود، در موقعیتی خوب و ممتاز قرار داری و در واقع قدرت و رقبای آسمانی در تلاشند تا سهم تو را از آن خود کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد آن سرو سهی بر رخ نقاب انداخته
سایه شعر سیه بر آفتاب انداخته
بر کشیده لاله گلبوی را نیل صبوح
سنبل سیراب را در پیچ و تاب انداخته
عارضش غرق عرق از می ولی با رنگ و بوی
[...]
نور رویش پرتوی بر ماهتاب انداخته
جعد زلفش سایبان بر آفتاب انداخته
سنبل زلفش پریشان کرده بر رخسار گل
بلبل شوریده را در پیچ و تاب انداخته
ساقی سرمست ما رندانه جام می به دست
[...]
ای ز سنبل خط تو برگل نقاب انداخته
زلف شبرنگت بر اوج مه طناب انداخته
جعدتر داری به رخ یا راقم خط لبت
شسته مشکین لیقه و بر آفتاب انداخته
از لبت دل در خیال آب حیوان تشنه ایست
[...]
چشم او می خورده و خود را خراب انداخته
تا نبیند سوی من، خود را بخواب انداخته
چیست دانی پردهای غنچه بر رخسار گل؟
جلوه حسن تو او را در حجاب انداخته
چون نگردد عمر من کوته؟ که آن زلف دراز
[...]
در محیطیکز فلک طرح حباب انداخته
کشتی ما را تحیر در سراب انداخته
با دو عالم شوق بال بسملی آسودهایم
عشق بر چندین تپش از ما نقاب انداخته
بر شکست شیشهٔ دلهای ما رحمی نداشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.