گنجور

 
ادیب الممالک

مرا به روز غدیر آن پریوش دلخواه

چشاند شربتی از جام وال من والاه

ز نور می به دلم پرتوی فروغ افکند

کز او نبوده به جز پیر می‌فروش آگاه

شنیدم آنچه کلیم از درخت طور شنید

و یا بلیلهٔ اسری ز حق رسول الله

من از کشیدن می مست و اینت بوالعجبی

که بود ساغر باده از آن دو چشم سیاه

مرا به نیم نگاه آن چنان پریشان کرد

که هوش خویش نیارستمی بداشت نگاه

زدم به همت پیر مغان به گردون پای

چو بندگان ولیعهد آسمان خرگاه

بلند رتبه محمدعلی شه آنکه گزید

ز خسروانش والا مظفرالدین شاه

بدو ببالد دیهیم و تخت و تیغ و نگین

بدو بنازد اقبال و بخت و ملک و سپاه

حسود گو گله کم کن که نیست هر دستی

سزای خاتم و نه هر سری سزای کلاه

نه هر درخت که روید ز خاک باشد سرو

نه هر ستاره که تابد به چرخ باشد ماه

یکی مقاله سرایم به صدق و می‌طلبم

خدای عزوجل را در این مقاله گواه

که گر نباشد با طعم انگبین حنظل

وگر نیارد رخسار لاله خشک گیاه

نه لاله را بود اصلا در این عمل تقصیر

نه انگبین را باشد در این قضیه گناه

خدایگانا شاها تویی که چرخ بلند

به روز حادثه آرد به سایهٔ تو پناه

به دامنت نرسد دست آسمان زیرا

که دامن تو بلند است و دست او کوتاه

امیدوار چنانم که سال عمرت باد

هزار و سیصد و هشتاد و پنج در پنجاه

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
رودکی

سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه

اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه

نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست

ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه

کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت

[...]

فرخی سیستانی

به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه

به مهرگانی بنشست بامداد پگاه

برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز

به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه

به مهر ماه ز بهر نشستن و خوردن

[...]

ازرقی هروی

مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه

که با سعادت زهره است و باطراوت ماه

سعادتی که همه در روان گشاید طبع

طراوتی که همه بر خرد ببندد راه

اگر چه در نسب آدم آفتاب نبود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
قطران تبریزی

ایا بهار من و عید نیکوان سپاه

چو ماه ز ابر همی تابی از قبای سیاه

بصید رفتی و پدرام بازگشتی شام

برنگ و بوی رخ و زلف خویشتن می خواه

میئی که وقت سحر زو نسیم گیرد گل

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

تو زاهدی و دو زلف تو آفتاب پرست

به سجده اید شما هر دو درگه و بیگاه

چرا دو چشم تو دیبای لعل پوشیدست

اگر نپوشند ای دوست زاهدان دیباه

ز راه گمشده را زاهدان به راه آرند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه