... بی سر حینیت از شمر شریر شد

ظلمی به زینت از چرخ پیر شد

کز جان و از جان یکباره سیر شد ...

... ای حدوثی که ز سیمای تو پیداست قدم

گر ز جد و پدرت چرخ جدا کرد چه غم

هرگز از حرمت قرآن نشود چیزی کم ...

... خصم بدخو بهر قتلش گرم تیغ انداختن

چرخ اندر کجروی تا کار او را ساختن

شد چه نراد کواکب مایل کج باختن ...

... لعلش چون آب خضر در روح پروری

نزد دعای او چرخ افکند سپر

زیر زمانه را ز ورش کند ز بر ...

... پامال سم اسب شد جسم اطهرش

فریاد صامتا زین چرخ چنیبری

... قبل از ابراهیم و موسی شاهد اذعان توست

آن حوادث های چرخ علوی و آن اضطراب

منع شیطان ز استراق سمع با تیغ شهاب ...

... این تنصدپاره کاندر این زمان جا کرده است

آفتاب چرخ عزت کوکب رخشان تست

بین سر بی چادر اهل عیال خویشتن ...

... پس از بام دیر نصرانی به قلب پرتلاطم

بر زمین گردید نال چون مسیح ار چرخ چارم

گفت ای قوم شده از راه و رسم مردمی گم ...

... ناگه برید دست ز دامان مدعا

چرخ زمانه چون نکند با کسی وفا

دست از شمار این درم کم گذاشتیم ...

... کی برسی بیار خودگر که ز خویش نگذری

نوبت خسروی زند چرخ به آشیان تو

از فلک و ملک بسی آمده پاسبان تو ...

... کس دعوی خونبها نکرده

تا ابلق چرخ زیر زین است

سرتاسر کار او چنین است ...

... در سایه احتشام ما بود

نوبت زن چرخ کوس دولت

هر دم که زدی به نام ما بود ...

... تو ز صورت گذر از چه به معنی نکنی

جای در چرخ چهارم چو مسیحا نکنی

... هرزه گردی سست عهدی کجروی

پیشه ات چون چرخ و دولابی بس است

از ره توفیق پس پس رفتنت ...

... شه آن شهر زیبا دختری داشت

به چرخ حسن رخشان اختری داشت

سپاه حسن او دوران گرفته ...

... وقت عزا شد

گردش به کام دشمنان ای چرخ تا کی

کو دادخواهی تا کنم این شکوه با وی ...

... با پسر سعد لعین بسته به پیکار شد

چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا

ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا ...

... خیز که هنگام تجلای رخ یار شد

چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا

ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا ...

... موسم افروختن طلعت دلدار شد

چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا

ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا ...

... سبط رسول عربی قافله سالار شد

چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا

ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا ...

... چون که حسین بن علی بی کس و بی یار شد

چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا

ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا ...

... وقت جدا ساختن یار ز اغیار شد

چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا

ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا ...

... جنت تو کرب و بلا تحتها الانهار شد

چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا

ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا ...

... تیغ کفش برق تن لشگر کفار شد

چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا

ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا ...

... روز به چشم وهب آخر چه شب تار شد

چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا

ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا ...

... بر سر وی خسرو بی بار و مددکار شد

چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا

ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا ...

... شمر روان بر سر آن سرور ابرار شد

چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا

ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا ...

... صامت از این مرحله از چشم گهربار شد

چرخ پی ابتلا کوفت به کوس بلا

ابر بلا خیمه زد بر سر کرب و بلا

... قاسم از بهر شهادت به بدن کرده کفن

گفت زین گردش وارونه شد ای چرخ کهن

خانه صبر مرا رخنه به بنیاد فلک ...

دلا نبود ثباتی پایه این چرخ کیهان را

چو خوش بگرفته سخت این بنای سست بنیان را ...

... که بر زد چنین بی ستون و طناب

سرا پرده ی چرخ انجم قباب

که بنمود در پرده های فلک ...

... که سیاره گان را شب افروز کرد

که نه چرخ و چار آخشیج آفرید

سه فرزند آورد زآنان پدید ...

... به جسم جهان جان تک پاک او

جبین سوده نه چرخ بر خاک او

به چنبر درش گردن راستین ...

... نکردی چرا جزبه کین یک نفس

بسی مهتر ای چرخ بیدادگر

زکین تو شد کو به کو دربه در ...

... هم از مصرموسی به مدین شتافت

زکید تو ای چرخ آسیمه سار

زبطحا فراری شداحمد به غار ...

... نوا گشت ازایشان بدانگونه راست

که از پرده ی چرخ فریاد خاست

پر آوای ماتم شد آن بارگاه ...