گنجور

 
۹۰۴۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶۷

 

دل چسان دست ازان طره طرار کشد

چون کسی از دو جهان دست به یکبار کشد

سر برآرد چه عجب گر ز گریبان مسیح ...

... سبک از خواب گرانجان اجل برخیزد

بردباری که درین نشأه فزون بار کشد

کشد از غفلت مردم دل آگاه ملال

بار یک قافله را قافله سالار کشد

گر برابر شود از گرد کسادی با خاک ...

صائب تبریزی
 
۹۰۴۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸۹

 

... تا ز دریای حقیقت گهری یافته اند

بار برداشته اند از دل مردم عمری

تا ز احسان بهاران ثمری یافته اند ...

... همچو پروانه درین بزم ز سوز دل خویش

بارها سوخته تا بال و پری یافته اند

مکش از رخنه دل پای تردد زنهار ...

صائب تبریزی
 
۹۰۴۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰۹

 

... گرد کردند و به آن سیب ذقن بخشیدند

زان گرهها که در آن زلف سیه بار نیافت

نافه ای چند به صحرای ختن بخشیدند ...

صائب تبریزی
 
۹۰۴۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱۱

 

... پا به گنج گهر از آبله پا دارند

وادایی نیست که صد بار بر او نگذشتند

گرچه از خواب گران سلسله برپا دارند ...

صائب تبریزی
 
۹۰۴۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶۲

 

... سرو را بی ثمری باعث رعنایی شد

قامت از بار علایق نکشیدن به بود

خنده شیرازیه اوراق گل از هم پاشید ...

... خجلت بی ثمری عیش مرا دارد تلخ

نخل بی بار مرا زود بریدن به بود

مانع رحم شد اظهار تحمل صایب

زیر بار غم ایام خمیدن به بود

صائب تبریزی
 
۹۰۴۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶۳

 

... به که پیوسته چو نی با کمر بسته بود

تا شوی راست ز خود بار علایق بفشان

که دو تا قامت شاخ از ثمر بسته بود ...

صائب تبریزی
 
۹۰۴۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷۷

 

... می کشم دامن ازان خار که در پا نرود

بار غم از دل مجنون که تواند برداشت

ناقه لیلی اگر جانب صحرا نرود ...

صائب تبریزی
 
۹۰۴۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷۹

 

... آه ازین رسم که هرچند که مشکل شد راه

عشق صایب به دل راهروان بار افزود

صائب تبریزی
 
۹۰۴۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸۳

 

... تازه رویی خط آزادی بی برگیهاست

در خزان سرو محال است که بی بار شود

از خجالت نتواند سر خود بالا کرد ...

صائب تبریزی
 
۹۰۵۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸۴

 

... گلشنی را که کند ناز چمن پیرایی

بر دل غنچه نسیم سحری بار شود

از صفای دل ما حسن بود جلوه طراز ...

صائب تبریزی
 
۹۰۵۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹۰

 

... تا که را جلوه او خانه برانداز شود

نیست جز گوش گران بار درین قافله ها

به چه امید جرس زمزمه پرداز شود

بر دل ساده من فکر علایق بارست

نقش بر بال و پرم چنگل شهباز شود ...

صائب تبریزی
 
۹۰۵۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹۶

 

... بهره خواجه ز اسباب به جز محنت نیست

عرق از بار گران قسمت حمال شود

تا نمیرد ز تردد نکشد پای حریص ...

صائب تبریزی
 
۹۰۵۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۰۳

 

... رفتن و آمدن مردم آزاده یکی است

این سپندی است که بار دل مجمر نشود

رهزن از راه محال است نهد پای به راه ...

صائب تبریزی
 
۹۰۵۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۰۸

 

... غنچه را دل تهی از خون به شکفتن نشود

باد دستان ز گرانباری زر آزادند

سنگ یک لحظه فزون بار فلاخن نشود

می شود خرده جانها یکی از وصل هزار ...

صائب تبریزی
 
۹۰۵۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶۸

 

... چو غرقه ای که به هر موجه خطر چسبد

کشیده است مرا عشق زیر بار غمی

که از تحمل آن کوه بر کمر چسبد ...

صائب تبریزی
 
۹۰۵۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷۷

 

... نمی شود به ضعیف از قوی ستم نرسد

همیشه کوه گران بار بر کمر گردد

ثمر به سنگ گران است بر سبک مغزان

نهال ما به چه امید بارور گردد

چرا ز مردم بیگانه مردمی جوید ...

صائب تبریزی
 
۹۰۵۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۰

 

... گران بود به نظرها چو حلقه در مرگ

ز بار منت احسان قدی که خم گردد

به تلخ و شور چو زمزم کسی که قانع شد ...

صائب تبریزی
 
۹۰۵۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۱

 

ز بردباری من موج می شود لنگر

ز خاکساری من صدر آستان گردد

فلک ز بار غم من به خاک بندد نقش

زمین ز بال و پر شوقم آسمان گردد ...

... شدی چو پیر ز اهل جهان کناری گیر

که هرکه مانده شود بار کاروان گردد

به قسمت ازلی باش از جهان خرسند ...

... چو ماه عید عزیز جهان شود صایب

ز بار درد قد هر که چون کمان گردد

نسیم گل ز سبکروحیم گران گردد ...

صائب تبریزی
 
۹۰۵۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۲

 

ز کاهلی به نظرها جوان گران گردد

که هرکه مانده شود بار کاروان گردد

مکن تکلف بسیار کز مروت نیست ...

... هما ز مغز تسلی به استخوان گردد

ز شورچشمی ادبار غافل افتاده است

سبکسری که به اقبال شادمان گردد ...

صائب تبریزی
 
۹۰۶۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۴

 

... شراب شیشه شکن عاجز کدو گردد

به جوی رفته دگر بار آب می آید

که خاک باده کشان عاقبت سبو گردد ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۴۵۱
۴۵۲
۴۵۳
۴۵۴
۴۵۵
۶۵۵