گنجور

 
صائب تبریزی

ز می فروغ لب یار بیشتر گردد

ز آب، آتش یاقوت شعله ور گردد

چه غم ز زخم زبان است خاکساران را؟

به گرد باد خس و خار بال و پر گردد

تو چون به جلوه مستانه قد برافرازی

فلک چو سبزه خوابیده پی سپر گردد

چنان که صبح شود اختر از نظر پنهان

ز خنده راز دهانش نهفته تر گردد

یکی هزار شود داغ در دل غمگین

زمین سوخته گلشن به یک شرر گردد

نظر به چشمه حیوان سیه نمی سازد

ز آب تیغ شهادت لبی که تر گردد

نمی شود به ضعیف از قوی ستم نرسد

همیشه کوه گران، بار بر کمر گردد

ثمر به سنگ گران است بر سبک مغزان

نهال ما به چه امید بارور گردد؟

چرا ز مردم بیگانه مردمی جوید؟

به چشم هرکه رگ خواب نیشتر گردد

در بهشت گشایند بر رخش صائب

مرا به میکده هرکس که راهبر گردد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حکیم نزاری

چه می کنم ز دلی کو ز یار برگردد

روا بود که چنان دل ز دیده در گردد

مرا نباشد از آن دل که گر به جان آید

ز جورِ دوست بنالد ز عهد برگردد

دلم ز پایِ تو ای دوست بر نتابد سر

[...]

امیرخسرو دهلوی

سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد

دلم نماند که تیر ترا سپر گردد

بزن تو تیر که من آن سپر نمی خواهم

که دیده را ز رخت مانع نظر گردد

چو بر زمین گذری هیچ جانور نزید

[...]

ابن یمین

کریم زاده چو مفلس شود در او پیوند

که شاخ گل چو تهی گشت بارور گردد

لئیم زاده چو منعم شود ازو بگریز

که مستراح چو پر گشت گنده تر گردد

صائب تبریزی

دل از سفر ز بد و نیک باخبر گردد

به قدر آبله هر پای دیده ور گردد

ترا ز گرمروان آن زمان حساب کنند

که نقش پای تو گنجینه گهر گردد

ز شرم حسن محابا نمی کند عاشق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

خوش آنکه دوستی از دوست باخبر گردد

هما به گرد سر مرغ نامه بر گردد

اگر نمی طلبد در حریم دیده ترا

سرشک بهر چه در چشمم این قدر گردد

تو چون خرام کنی، گر کسی دگر نبود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه