گنجور

 
صائب تبریزی

دل چسان دست ازان طره طرار کشد؟

چون کسی از دو جهان دست به یکبار کشد؟

سر برآرد چه عجب گر ز گریبان مسیح

سوزنی کز قدم راهروان خار کشد

جای شکرست نه جای گله، گر دیده ورست

هرکه در راه خدا بیشتر آزار کشد

سبک از خواب گرانجان اجل برخیزد

بردباری که درین نشأه فزون بار کشد

کشد از غفلت مردم دل آگاه ملال

بار یک قافله را قافله سالار کشد

گر برابر شود از گرد کسادی با خاک

به ازان است گهر ناز خریدار کشد

می شود باعث بیداری عالم چون صبح

هرکه از صدق نفس از دل افگار کشد

سرکشی لازمه سنگدلان افتاده است

تیغ را چون کسی از قبضه کهسار کشد؟

گر زند مهر خموشی به لب خود طوطی

در بغل آینه را تنگ چو زنگار کشد

می توان گفت که بویی ز محبت برده است

نازگل هر که ز خار سر دیوار کشد

نیست با دیر و حرم مردم حق بین را کار

کور در جستن در، دست به دیوار کشد

نظر پاک به خاک است برابر صائب

ورنه آیینه چرا حسرت دیدار کشد؟

 
 
 
کلیم

چند در وصل تو دل حسرت دیدار کشد

در چمن ناله مرغان گرفتار کشد

دل که غیر از دم آخر، نفس خوش نزند

در ته تیغ نشیند که ز پا خار کشد

گرچه دست هوسم یک گل ازین باغ نچید

[...]

صائب تبریزی

جذبه ای کو که مرا جانب دلدار کشد؟

دامن جان مرا زین ته دیوار کشد

نظر پاک به خاک است برابر امروز

ورنه آیینه چرا حسرت دیدار کشد؟

ذوق آزار اگر این است که من یافته ام

[...]

سلیم تهرانی

رفت اشکم که سری بر گذر یار کشد

صورت حال مرا بر در و دیوار کشد

ناخنی بایدش از برگ گل آورد به چنگ

هرکه خواهد ز دل مرغ چمن خار کشد

طاقت و صبر ازین بیش ندارم، وقت است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه