طایری را که به دام تو گرفتار شود
دانه در حوصله اش گوهر شهوار شود
می کند کعبه نفس سوخته استقبالش
هرکه را صدق طلب قافله سالار شود
خاک را زلزله از جای اگر بردارد
نیست ممکن دل غفلت زده بیدار شود
طرف حرف بود صیقل روشن گهران
طوطی لال بر این آینه زنگار شود
نیست در مصر مروت ز عزیزان اثری
ماه کنعان مرا کیست خریدار شود؟
از دوا دست کشیدند طبیبان یکسر
تا که از درد من خسته خبردار شود؟
می برد دست و دل از کار تماشای جنون
مصلحت نیست که دیوانه به بازار شود
تازه رویی خط آزادی بی برگیهاست
در خزان سرو محال است که بی بار شود
از خجالت نتواند سر خود بالا کرد
عمر هرکس چو قلم صرف به گفتار شود
ذره تا مهر درین دایره سرگردانند
تا که را جذبه توفیق مددکار شود
می خورندش به نظر گرسنه چشمان چو ماه
ساغر هرکه درین میکده سرشار شود
پای هرکس که به گل رفت نیاید بیرون
رشته سبحه محال است که زنار شود
بیخودی پرده غیب است درین وحشتگاه
جای رحم است بر آن مست که هشیار شود
ره به معنی نبرد هرکه ز صورت صائب
همچو آیینه تهیدست ز بازار شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالاتی از دل و روح انسان میپردازد. شاعر به تصویرهای شاعرانهای از عشق، جستجوی حقیقت، و غفلت اشاره میکند. او بیان میکند که انسانها اگر به دنبال صدق و حقیقت باشند، مانند کعبهای در انتظار میمانند. همچنین اشاره میکند که زلزله و تغییر نمیتواند دلهای غفلتزده را بیدار کند و در تلاش برای شناخت خود، نیازی به تظاهر نیست. شاعر نیز بر اهمیت عشق و جذبه در زندگی تأکید دارد و میگوید هرکس در این مسیر گام بردارد، به ناچار دچار دگرگونی خواهد شد. در نهایت، او نسبت به بیخودی و بیقراری ناشی از عشق و فهم عمیق، پیامی را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: اگر پرندهای به دام تو بیفتد، آنقدر در حوصلهاش دانه جذاب و باارزش خواهد شد که مانند گوهر میدرخشد.
هوش مصنوعی: کعبه با آغوش باز به استقبال کسی میآید که با صداقت و خلوص نیت به جستجوی حقیقت و رشد روحی پرداخته است. این شخص در واقع به عنوان راهنمای کاروان روحی دیگران عمل میکند.
هوش مصنوعی: اگر زمین بر اثر زلزله جابجا شود، دل کسی که در غفلت و خواب پریشان به سر میبرد، هرگز بیدار نخواهد شد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در اینجا دربارهی زیبایی و درخشش جواهرات صحبت میشود و اینکه چطور میتوانند آینه را تحت تأثیر قرار دهند. همچنین، ممکن است به تفاوت و تضاد میان زیبایی واقعی و خاموشی یا فقدان صدا اشاره شده باشد. در نهایت، این شعر به نوعی به تحولی در درک زیبایی و نمایان شدن آن از دل تاریکی و زنگار اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در مصر، از محبت و انسانیتِ عزیزان خبری نیست. آیا کسی هست که خریدار زیبایی من، که همچون ماه کنعان است، باشد؟
هوش مصنوعی: پزشکان تمام درمانها را کنار گذاشتند تا از درد من بیخبر نشوند و به حال من توجه کنند.
هوش مصنوعی: انسان نباید از تماشای جنون دیگران متاثر شود، زیرا در چنین حالتی، عقل و احساساتش را از دست میدهد و دیوانهای که به بازار میرود، باید بداند که در آنجا به دردسر خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: جوانه زنی و زیبایی در اوج آزادی، همچون درخت سرو در فصل پاییز، غیرممکن است که بدون بار و میوه باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در زندگیاش فقط به حرف زدن بپردازد و عمل نکند، در نهایت از شرمندگی نخواهد توانست به خودش افتخار کند و سرش را بالا نگاه کند. عمر هر فرد مانند قلمی است که باید به درستی در نوشتن مسائل مهم و باارزش به کار گرفته شود.
هوش مصنوعی: ذرات کوچک در این دایره به دور خورشید در حال گردشاند تا کسی پیدا شود که قدرت و موفقیت لازم را به آنها عطا کند.
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و گرسنهای مانند ماه، به میکده نگاه میکنند و هر کسی که در این مکان پر از شراب قرار بگیرد، دیگر نمیتواند از جذابیت آن چشمها چشمپوشی کند.
هوش مصنوعی: هرکسی که در دنیای زیبا و عاشقانه غرق شود، نمیتواند به سادگی از آن خارج شود. این حالت و وابستگی به عشق و زیبایی بهگونهای است که نظیر آن پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: در این محیط سرد و پرابهام، نادانی و بیخودی جوایز خود را دارد. در اینجا، فرود آمدن به حالت خلسه و مستی، بهتر است تا اینکه فرد انسان به حالتی از هشیاری و آگاهی برسد.
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند آینه از ظاهر و جلوهها خالی باشد و به معنای واقعی به نبرد و زندگی بپردازد، در بازار زندگی موفق خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیگ حلوای تر آن روز که بر بار شود
ز انتظارش به جهان دیده من چار شود
رازهائی که نهان در دل گیپا باشد
خرم آن روز که در پیش من اظهار شود
هر که زناج بدیدار او به کمندش شد اسیر
[...]
بعد عمری که دمی یار من زار شود
پرده شرم مرا مانع دیدار شود
شمع من! منع من از آه شرربار مکن
که ترا این سبب گرمی بازار شود
چون شود بر سر آزار من، اینش غرض است
[...]
هر دلی کز غم این حادثه افکار شود
چون جرس آبله هایش بفغان یار شود
بسکه سررشته کارم شده زین دهشت کم
گریه در راه گلو رهبر گفتار شود
محفلی را که کند گرم کلام قدسی
[...]
گل رخسار تو هرجا که نمودار شود
باغ بر شبنم گل بستر بیمار شود
عشق فکر دل افگار ز من دارد بیش
دایه پرهیز کند طفل چو بیمار شود
آن که از چشم تو افکند مرا بی تقصیر
[...]
چشم او را نگذارید که هشیار شود
فتنه را مصلحت آن نیست که بیدار شود
یار گیرم که نمودار شود کو چشمی
که به یک مرتبه شایستهٔ دیدار شود
دل ما رنگ تعلق نپذیرد هرگز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.