گنجور

 
صائب تبریزی

ملایمت سپر خصم تندخو گردد

شراب شیشه شکن عاجز کدو گردد

به جوی رفته دگر بار آب می آید

که خاک باده کشان عاقبت سبو گردد

اگر تو چشم توانی ز هر دو عالم بست

دل سیاه تو آیینه دورو گردد

سیه ز نام به چشم عقیق شد عالم

دگر کسی به چه امید نامجو گردد؟

به حرف هیچ کس انگشت اعتراض منه

که مستفید شود از تو و عدو گردد

کسی که چاشنی بوسه کرده است ادراک

چسان تسلی ازان لب به گفتگو گردد؟

ز خامشی چو توان مایه دار شد صائب

چه لازم است کسی خرج گفتگو گردد؟

 
 
 
مولانا

چو درد گیرد دندان تو عدو گردد

زبان تو به طبیبی بگرد او گردد

یکی کدو ز کدوها اگر شکست آرد

شکسته بند همه گرد آن کدو گردد

ز صد سبو چو سبوی سبوگری برد آب

[...]

صائب تبریزی

ملایمت سپر خصم تندخو گردد

شراب شیشه شکن عاجز کدو گردد

به چشم خویش جهان را سیه کند چو عقیق

ز ساده لوحی خود هرکه نامجو گردد

صدف عبث دهنی باز می کند به سؤال

[...]

میرزاده عشقی

تمام مملکت آن روز زیر و رو گردد

که قهر ملت با ظلم روبرو گردد

به خائنین زمین، آسمان عدو گردد

زمان کشتن افواج مرده شو گردد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه