گنجور

 
۸۶۱

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۷۶ - فیّاض لاهیجی

 

... پاس این حرف تو دارد دیده بیدار ما

تو به هر کوچه خرامان و من از رشک هلاک

که نبسته است کسی چشم تماشایی را ...

رضاقلی خان هدایت
 
۸۶۲

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۳ - قانع شیرازی

 

... تا نپنداری من دیوانه را بی خانمان خانه ای از سنگ طفلان بهر خود بر پا کنند

در کوچه و بازارعیان جلوه کنانی

در حیرتم از این که ندانم به کجایی ...

رضاقلی خان هدایت
 
۸۶۳

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی

 

... مردمان بیشتر آنست که غافل گذرند

از حدیثی که به هر کوچه و برزن فاش است

طالبان را خستگی در راه نیست ...

رضاقلی خان هدایت
 
۸۶۴

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در گله از حاج اکبر نواب و مدح فخرالعلماء و ذخرالفضلاء ابولحسن الفسوی الشهیر به خان داماد فرماید

 

... در بهر چشمش یک بابل سحرست و فن است

دوش تا صبح به هر کوچه منادی کردم

زان سر زلف که هم دلبر و هم دل شکن است ...

قاآنی
 
۸۶۵

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - در مطایبه و تخلص به ستایش شاهنشاه فردوس آرامگاه محمد شاه طاب ثراه گوید

 

... ور به دژخیم کند حکم کشان گوش برد

همه گوشست که در کوچه و بازار افتد

این همه طیبت محضست که در دولت شاه ...

قاآنی
 
۸۶۶

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۹ - در مطایبه و هزل و ملاعبه فرماید

 

کوهی به قفا بسته ای ای شوخ دلازار

با خویش کشانیش به هر کوچه و بازار

زان کوه گران ترسمت آزرده شود تن ...

... دامن به کمر بر زده هر یک ز پس و پیش

چون زاهد وسواسی در کوچه خمار

تا چشم همی رفت سرین بود به خرمن ...

قاآنی
 
۸۶۷

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۰ - وله ایضاً

 

... طیره هنوز من در آن اول شب که ناگهم

گشت ز خم کوچه یی طالع صبح دومین

در شب تیره ای عجب بنمود آفتاب رو ...

قاآنی
 
۸۶۸

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

... چه باز او گوشه خلوت فراز آمد صفایی را

دگر کآسیمه سر در کوچه و بازار می گردد

صفایی جندقی
 
۸۶۹

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

... در دیده ی روشنم کنی جا چه شود

هر روز به خاک کوچه ها می گذری

یک شب به سر من ار نهی پا چه شود

صفایی جندقی
 
۸۷۰

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

... نیست جز حرف بلند اقبال تو

صحبتی در کوچه وبازارها

بلند اقبال
 
۸۷۱

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

... وصف روی تو و اشعار بلنداقبال است

صحبتی گر سر هر کوچه وبازاری هست

بلند اقبال
 
۸۷۲

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

ای دل ار یار منی با دگران کارت چیست

مرو از خانه برون کوچه وبازارت چیست

همنشینی به سر زلف بتان تا کی وچند ...

بلند اقبال
 
۸۷۳

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳

 

... مجنون عشق یارم و سنگم نمی زنند

طفلان به کوچه یک طرف از خانه یک طرف

هر شب ز نور شمع و زنار فراق یار ...

بلند اقبال
 
۸۷۴

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴

 

... تاخبر شد که ز عشق تو بلنداقبالم

شد منادی به همه کوچه وبازار دلم

بلند اقبال
 
۸۷۵

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۲

 

... ای دل توهم بیمار شو چون نرگس بیمار او

در کوچه دلبر دلا هر گه گذارت اوفتد

آهسته روکز هر طرف سر بشکند دیوار او ...

بلند اقبال
 
۸۷۶

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۷

 

... ز این و آن چو بری مال باش واقف حال

که در ره تو به هر کوچه ای بود عسسی

ببین به آتش سوزان چه کرد آب روان ...

بلند اقبال
 
۸۷۸

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۹ - قطعه

 

... نیست ما را شقاوتی که بریم

مال کس رابه کوچه وبازار

نیست ما را مواجبی که شود ...

بلند اقبال
 
۸۷۹

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۳ - در مدح حضرت زینب سلام الله علیها

 

... چرا با این همه جاه و جلال و عصمتش دوران

میان کوچه و بازار در هر سو عیان دارد

خرد گفتا خموش ای بی خبر از سر این معنی ...

وفایی شوشتری
 
۸۸۰

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند چهاردهم

 

... داند خدای او که چه در این سفر کشید

شمرش میان کوچه و بازار شهر شام

چون آفتاب بر سر هر رهگذر کشید ...

وفایی شوشتری
 
 
۱
۴۲
۴۳
۴۴
۴۵
۴۶
۴۹