کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - فی مرثیة ابنه لمّا هلک بالغرق
همرمان نازنیم از سفر باز آمدند
بد گمانم تا چرا بی آن پسر باز آمدند ...
... وه که چون آغوش بگشادم من از بهر کنار
چون رفیقان سفر سوی حضر باز آمدند
وه که چون نومید گشتم از همه اومیدها ...
... تو کجایی ای پسر جانم برفت از انتظار
تو نمی آیی دگرها از سفر باز آمدند
دیر شد تا نامه یی از تو نیامد سوی ما ...
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - و قال ایضاً یمدحه
... داند خرد که مقصد او آستان تست
فکرم چو سوی عالم علوی سفر کند
نافه ببوی همدمی فر خلق تو ...
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - وله ایضاً یمدحه و یعاتبه فیها
... وگر عنایت تو نیست این بها نبود
تو بر جناح سفر کار من چنین دریاب
که من چو فوت شوم آنگهم قضا نبود ...
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۷ - و قال ایضاً یمدحه
... زصد هزار توقع یکیم برناید
کسی بخدمت تو در سفر چنان نزدیک
چنین زحضرت تو دور در حضر شاید ...
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - وله ایضاً
... اگرچه رسم نبودست شاخ تر ببرید
اگرچه منزل ما در سفر برابر بود
ولیک آنکه جوان بود زودتر ببرید
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - وقال ایضاًفی مدح الاتابک الاعظم مظفّرالدّنیاوالدّین ابی بکر بن سعد زنگی طاب مثواه و یصف الفلک
کیست آن سیاح کورا هست بر دریا گذر
مسرعی کو سال و مه بی پای باشد در سفر
رهبر خلقست و او را خود نه چشمست و نه گوش ...
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - فی الامیر الاسفهسلّار مؤیّدالدّین اتابک یزد
سرورا در خدمتت کردم سفر
تا شوم از دیگران منظورتر ...
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۰۲ - وقال ایضاً یمدح الصّاحب الکبیر نظام الملک
... مرا به حضرت صدر جهان کشید نیاز
چو بر جناح سفر پای عزم محکم شد
گرفت سوی جناب رفیع او پرواز ...
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۱۳ - وله ایضاً
بطالع سفر کردم اندر رکاب
زهی شوم طالع زهی شوم طالع ...
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۳۴ - فی الصّدر رشید الدّین
... مباش غره که از تو بزرگتر دیدم
درین سفر که زبس محنت و پریشانی
عنای غریب از انواع ما حضر دیدم ...
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۴۵ - وقال ایضا یمدح الصدر السّعید رکن الدّین صاعد
... حقوق خدمت موروث و مکتسب بفکن
درن سفر که درو آن چنان که معلومست
بسی کشیدم رنج دل و عنای بدن ...
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - وقال ایضا یمدح السلطان جلال الدنیاوالدین منکرنی بن محمدبن خوارزمشاه
... که ایزدش بسزا کرد بر جهان سلطان
چو آفتاب نیاساید از سفر زیرا
بشرق و غرب چو تیغش همیرسد فرمان ...
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - وله ایضاً فیه
... گوید نان زیادت تو چه فرمود
خواجه چو باز آمد از سفر بسعاده
شاید اگر گویمش که از پس شش ماه ...
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۴ - وله فی مرثیة الصّدر رئیس الدّین محمود رحمه الله
... نه این چشم می داشتند ارمغانی
نمد زینت از یک سفر ناشده خشک
بدین گرمی آخر کجا می داونی
رهی دور در پیش داری و ترسم
که این نوبت اندر سفر دیرمانی
تو بس چابکی در سواری و لیکن ...
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۶ - وله ایضا
... مغز و سر چیست کو خری چرمه
با همه آلت سفر خوردست
خر هم در آن میان بودست ...
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۶۵ - فی الشّکایه
... مرا چه سود که سرمایه جز معانی نیست
پس از سه سال سفر از من این که بستاند
که جز فسانه مرا هیچ ارمغانی نیست
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۵۰ - ایضا له
... کرد کاری که هیچ خبر نکند
سفری کرد ناگهان و کسی
ارتکاب چنین خطر نکند ...
... یاش سوگند ده که تا پس از این
بر بدیهه چنین سفر نکند
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۲ - وله ایضا
... دهن او کنی ز بریان سیر
درکشد سفره ات ازو دامن
روی نانت ندیده مهمان سیر ...
... کآرزوها شدند از آن خوان سیر
به سفر میروی برو که شدند
از وجودت همه سپاهان سیر ...
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۳ - وله ایضا
... ذکر او کن زبان بدان بگشای
سفر راه قدس خواهی کرد
بند قالب ز پای جان بگشای ...
کمالالدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - و قال ایضا یمدحه
... در پناه لطف ایزد هم شده هم آمده
در تصاعد بودی اندر این سفر چون آفتاب
کش بود از بعد ابعد دایما حسن المآب ...