گنجور

 
۷۴۲۱

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۶۷ - ذره و خفاش

 

... ز یک نم اوفتادن غرق گشتن

ز بادی جستن از دریا گذشتن

مرا همواره با خور گفتگوهاست ...

پروین اعتصامی
 
۷۴۲۲

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۷ - سختی و سختی‌ها

 

... نشاندن به دل نوک جانسوز خاری

به دریا در افتادن و غوطه خوردن

نه جستن پناهی نه دیدن کناری ...

پروین اعتصامی
 
۷۴۲۳

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۴ - کعبهٔ دل

 

... تو خون کشتگان دل ندیدی

ازین دریا به جز ساحل ندیدی

کسی کاو کعبه دل پاک دارد ...

پروین اعتصامی
 
۷۴۲۴

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق

 

... آنچه میگوییم ما آن میکنند

ما به دریا حکم طوفان میدهیم

ما به سیل و موج فرمان میدهیم ...

... امر دادم باد را کان شیرخوار

گیرد از دریا گذارد در کنار

سنگ را گفتم بزیرش نرم شو ...

پروین اعتصامی
 
۷۴۲۵

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳ - غزاله صبا

 

... چه شعبده است که در چشمکان آبی تو

نهفته اند شب ماهتاب دریا را

تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح ...

شهریار
 
۷۴۲۶

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷ - طور تجلی

 

... بار پیری شکند پشت شکیبایی را

گوهر عشق توام حوصله دریا خواهد

گوهری خواهمت این حوصله دریایی را

ساز مرغ سحرم درس ارسطویی بود ...

شهریار
 
۷۴۲۷

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲ - آشیان عنقا

 

... باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا

یارب که از دریادلی خود گوهر یکتا شوی

ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا

ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس ...

شهریار
 
۷۴۲۸

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱ - وداع جوانی

 

... دگر با این دل خونین چه گویم آنچه دانی کرد

هنوز از آبشار دیده دامان رشک دریا بود

که ما را سینه آتشفشان آتشفشانی کرد ...

شهریار
 
۷۴۲۹

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵ - رؤیای جوانی

 

... لاله افروخته بر سینه مواج چمن

چون چراغ کرجی ها که به دریا باشد

این شکرخواب جوانی است که چون باد گذشت ...

شهریار
 
۷۴۳۰

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴ - عید خون

 

... برج ایفل یادگار همت مغلوب قومی ست

کز کف امواج دریا نعش ناپلیون گرفتند

خوف کابوس سیاست جرم خواب غفلت ما ...

شهریار
 
۷۴۳۱

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰ - گله عاشق

 

... منت آنگونه شوم دست به دامان که مپرس

گوهر عشق که دریا همه ساحل بنمود

آخرم داد چنان تخته به طوفان که مپرس ...

شهریار
 
۷۴۳۲

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰ - چشمه قاف

 

... تا یکی قطره چشیدم منش از چشمه قاف

کوه در چشمه و دریا به سبو می بینم

زشتی ای نیست به عالم که من از دیده او ...

... خم به سرچشمه و در کار وضو می بینم

جوی را شده ای از لؤلؤ دریای فلک

باز دریای فلک در دل جو می بینم

ذره خشتی که فراداشته کیهان عظیم ...

شهریار
 
۷۴۳۳

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲ - غروب و مهتاب دریا

 

ای ماه شب دریا ای چشمه زیبایی

یک چشمه و صد دریا فری و فریبایی

من زشتم و زندانی اما مه رخشنده ...

... گو باز گل افشاند با دامن دیبایی

سیمای تو روحانی در آینه دریاست

ارزانی دریا باد این آینه سیمایی

زرکوب کواکب را خال رخ دریا کن

بنگار چو میناگر این صفحه مینایی

زآن شعشعه دنیایی مستغرق اندیشه است

دریا همه رؤیایی رؤیا همه دریایی

با چنگ خدایان خیز آشفته و شورانگیز ...

شهریار
 
۷۴۳۴

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵ - چشمه ابدیت

 

... رواق چشم که یک انعکاس او آفاق

محیط نه فلکش زورقی به دریایی

دلی که غرق شود در شکوه این دریا

به چشم باز رود در شگفت رؤیایی ...

شهریار
 
۷۴۳۵

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸ - ماه کلیسا

 

... راستی نقش غریبی و تماشا داری

کشتی خواب به دریاچه اشکم گم شد

تو به چشم که نشینی دل دریا داری

شهریارا ز سر کوی سهی بالایان ...

شهریار
 
۷۴۳۶

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸ - مقام انسانی

 

... چند گو در این مرتع نی زنی و چوپانی

ساحل نجاتی هست ای غریق دریا دل

تا خراج بستانی زین خلیج طوفانی ...

شهریار
 
۷۴۳۷

شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » سهندیم

 

... نه ماراقلار کی آییق گؤزلره رؤیادی دییرسن

نه شفقلر کی درین باخمادا دریادی دییرسن

اویدوران جنت مأوادی دییرسن ...

... سانکی چنگی لره شاعرلره الهام آپاریرلار

دریا قیزلارینا پیغام آپاریرلار

ده نیزین اؤرتوگو ماوی افقون سقفی سماوی ...

شهریار
 
۷۴۳۸

شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » قاصد

 

... آغلاری های های دیمیشم

اتک دولی دریا کیمی

گؤز یاشیما چای دیمیشم ...

شهریار
 
۷۴۳۹

رهی معیری » غزلها - جلد اول » داغ تنهایی

 

... سوختم از آتش دل در میان موج اشک

شوربختی بین که در آغوش دریا سوختم

شمع و گل هم هرکدام از شعله ای در آتشند ...

رهی معیری
 
۷۴۴۰

رهی معیری » غزلها - جلد دوم » عمر نرگس

 

... پای تا سر ناز من هنگام رفتن نیست نیست

قصه امواج دریا را ز دریادیده پرس

هر دلی آگه ز طوفان دل من نیست نیست ...

رهی معیری
 
 
۱
۳۷۰
۳۷۱
۳۷۲
۳۷۳