کاش پیوسته گل و سبزه و صحرا باشد
گلرخان را سرِ گلگشت و تماشا باشد
زلف دوشیزهٔ گل باشد و غمّاز نسیم
بلبلِ شیفته شوریده و شیدا باشد
سر به صحرا نهد آشفتهتر از باد بهار
هر که با آن سر زلفش سر سودا باشد
رستخیز چمن و شاهد و ساقی مخمور
چنگ و نی باشد و می باشد و مینا باشد
یار قند غزلش بر لب و آب آینهگون
طوطیِ جانم از آن پسته شکرخا باشد
لاله افروخته بر سینهٔ موّاجِ چمن
چون چراغِ کَرَجیها که به دریا باشد
این شکرخواب جوانی است که چون باد گذشت
وای از این عمر که افسانه و رؤیا باشد
گوهر از جنّتِ عقبا طلب ای دل ورنه
خَزَف است آنچه که در چنتهٔ دنیا باشد
شهریار از رخِ احباب نظر باز مگیر
که دگر قسمتِ دیدار نه پیدا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیباییهای طبیعت و عشق نوشته شده است. شاعر آرزو میکند که همیشه گل و سبزه و صحرا وجود داشته باشد تا شخصی خاص (گلرخان) بتواند از آن لذت ببرد. زلف دختران به زیبایی گلها توصیف شده و بلبل عاشق به شیدایی در عشق میپردازد. همچنین، شاعر حال و هوای بهار و آنچه که در چمن زار میگذرد را با تصاویری زیبا و خیالانگیز تصویر میکند. او به زودگذری عمر اشاره میکند و از خواننده میخواهد که به دنبال ارزشهای جاودانه برود و از زیباییهای ظاهری دنیا دوری کند. در نهایت، شاعر توصیه میکند که از زیبایی و دیدار دوستان باید بیشتر لذت برد، چرا که این لحظات ممکن است دوباره تکرار نشوند.
هوش مصنوعی: ای کاش همیشه گل و سبزه و دشت وجود داشته باشد و گلرخان در این طبیعت زیبا بتواند خوش بگذراند و از زیباییها لذت ببرد.
هوش مصنوعی: زلف دختر گل مانند است و نسیم، راز و رمز عشق بلبل شیدا را فاش میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق و جنون خود غرق شده باشد، در رودخانهای از آشفتگی و بیقراری، مانند نسیم بهاری به دشت و صحرا میشتابد.
هوش مصنوعی: در طبیعت زندگی و بیداری دوبارهای به راه افتاده است، با زیباییهای گلها، معشوقهها و نوشیدنیها، موسیقی و ساز. همه اینها در کنار هم قرار دارند و وجود دارند.
هوش مصنوعی: دوست عزیزم با کلام شیرینش مانند قند، بر لبانم است و طوطی جانم از زیبایی و لطافت آن مانند پستهای با طعم شیرین به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: لالهای که بر روی چمنهای موجزا رشد کرده، همچون چراغی است که در کنار دریا روشن شده باشد.
هوش مصنوعی: این دوران شاد و شیرین جوانی مانند نسیمی میگذرد و چه دردناک است که عمر انسان فقط یک افسانه و خیال باشد.
هوش مصنوعی: ای دل، به دنبال جواهرات و ارزشهای حقیقی از بهشت آخرت باش؛ چرا که هر چیزی که در دنیای مادی وجود دارد، بیارزش و زودگذر است.
هوش مصنوعی: ای شهریار، به چهره دوستان نگاهی نکن زیرا دیگر فرصتی برای دیدار باقی نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
وقت آنست که بر دشت تماشا باشد
باغ را زینت و زیب از گل رعنا باشد
هر که او جانور است آرزوی یار کند
هر که را هست دلی عاشق و شیدا باشد
ذره سنگ همه لعل بدخشان گردد
[...]
همه کس را نظری از تو تمنا باشد
این نوع همه از دیده بینا باشد
دوش در خواهش یک بوسه رقیب تو مرا
چیزها گفت که دشنام تو حلوا باشد
تیر و خنجر فکن از دست و بنازیم بکش
[...]
هر که را با خطِ سبزت سرِ سودا باشد
پای از این دایره بیرون نَنِهَد تا باشد
من چو از خاکِ لحد لاله صفت برخیزم
داغِ سودای توام سِرِّ سُویدا باشد
تو خود ای گوهرِ یک دانه کجایی آخِر
[...]
تا به کی این دل من واله و شیدا باشد؟
تا به کی در هوس عشق و تمنا باشد؟
دل و جان رفت ز دستم،چه کنم،درمان چیست؟
مدد جان و دل از عز تعالا باشد
آن زمانی که نقاب از رخ خود بگشاید
[...]
هر که را مهر تو اندر دل شیدا باشد
پای او را همه بر دیده من جا باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.