شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰ - مرغ بهشتی
... که از آن یک نظر بنیاد من زیر و زبر کردی
به یاد چشم تو انسم بود با لاله وحشی
غزال من مرا سرگشته کوه و کمر کردی ...
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶ - مکتب طبیعت
... چه جای غنچه که گر این نسیم شاهدباز
عروس لاله هم از اتهام نیست بری
از آن زمان که دلم در به در ترا جوید ...
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰ - دنیای دل
... که چو تیر از جگر ریش برآرم وایی
لاله ای را که بر او داغ دورنگی پیداست
حیف از ناله معصوم هزارآوایی ...
شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » سهندیم
... سیلدیریم لار سره لر وار
او اتک لرده نه قیزلار یاناغی لاله لرین وار
قوزولار اوتلایاراق نی ده نه خوش ناله لرین وار ...
... اریییب یاغ تک اورکلردی یانیرلار چراغیندا
می محبتدن ایچیب لاله بیتیبدیر یاناغیندا
او بیر اوغلان کی پری لر سو ایچرلر چاناغیندا ...
... او نوالرله پری لر گاه اویوب گاه اویانیرلار
لاله لر شعله سی الوان شیشه رنگی بویانیرلار
نه خومار گؤزلو یانیرلار ...
... گؤزده یاشلار چراغ اولدی
لاله بیتدی یاناغ اولدی
غنچه گولدی دوداغ اولدی ...
شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » غم باسدی قلیانیمی
... یینه قیشین قوشونی پاییز مارشین چالاراق
کردیمده وارسا بیچیر لاله می ریحانیمی
اوشودوم ها اوشودوم دیییر منیم دردیمی ...
شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » پروانه و شمع
برق اولمادی ” قیزیم گیجه یاندیردی لاله نی
پروانه نین ” اودم ده باخیر دیم اداسینه ...
خلیلالله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷
... بی روی تو از هر مژه ام در گلشن
دامن دامن لاله تر می ریزد
رهی معیری » غزلها - جلد اول » داغ تنهایی
... سوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمع
لاله ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم
همچو آن شمعی که افروزند پیش آفتاب ...
رهی معیری » غزلها - جلد اول » گریهٔ بیاختیار
... چگونه لاف محبت زنی که از غم عشق
تو را چو لاله دلی داغدار باید و نیست
کجا به صحبت پاکان رسی که دیده تو ...
رهی معیری » غزلها - جلد اول » بهشت آرزو
بر جگر داغی ز عشق لاله رویی یافتم
در سرای دل بهشت آرزویی یافتم ...
رهی معیری » غزلها - جلد اول » ساغر هستی
... ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته ایم
ورنه این صحرا تهی از لاله سیراب نیست
آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست ...
رهی معیری » غزلها - جلد اول » جلوهٔ ساقی
... ماه امشب همنشین با آفتاب افتاده است
خفته از مستی به دامان ترم آن لاله روی
برق از گرمی در آغوش سحاب افتاده است ...
رهی معیری » غزلها - جلد اول » تشنهٔ درد
... نمی خواهم که با سردی چو گل خندم ز بی دردی
دلی چون لاله با داغ محبت آشنا خواهم
چه غم کان نوش لب در ساغرم خونابه می ریزد ...
رهی معیری » غزلها - جلد دوم » سایه آرمیده
لاله داغدیده را مانم
کشت آفت رسیده را مانم ...
... دلم از داغ او گداخت رهی
لاله داغدیده را مانم
رهی معیری » غزلها - جلد دوم » نازکاندام
... غبار تربت ما بوی گل دهد گویی
که جای لاله ازین خاک مشک ناب دمید
رهی چو برق شتابنده خنده ای زد و رفت ...
رهی معیری » غزلها - جلد دوم » باران صبحگاهی
... صبحی بدین سپیدی شامی بدان سیاهی
داغم چو لاله ای گل از درد من چه پرسی
مردم ز محنت ای غم از جان من چه خواهی ...
... چندین رهی چه نالی از داغ بی نصیبی
در پای لاله رویان این بس که خاک راهی
رهی معیری » غزلها - جلد دوم » از خود رمیده
چو گل ز دست تو جیب دریده ای دارم
چو لاله دامن در خون کشیده ای دارم
به حفظ جان بلا دیده سعی من بی جاست ...
... نسیم عشق کجا بشکفد بهار مرا
که همچو لاله دل داغ دیده ای دارم
مرا ز مردم نااهل چشم مردمی است ...
رهی معیری » غزلها - جلد دوم » ستاره خندان
... به باغبانی بی حاصلم بخند ای برق
که لاله کاشتم و خار و خس درودم من
نبود گوهر یک دانه ای در این دریا ...
رهی معیری » غزلها - جلد دوم » کوکب امید
... ای فتنه در کمین دل و هوش کیستی
ما لاله سان ز داغ تو نوشیم خون دل
تو همچو گل حریف قدح نوش کیستی ...
رهی معیری » غزلها - جلد دوم » شعله سرکش
لاله دیدم روی زیبای توام آمد به یاد
شعله دیدم سرکشی های توام آمد به یاد ...