گنجور

 
۷۰۴۱

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۴ - حکایت گراز

 

... او دریدی به گاز خویش زمین

تا خورد بیخ لاله و نسرین

و آمدی زان شیارهاش پدید ...

... تا که تدبیر آب و دانه کنند

خوک نادان به لاله زار اندر

مرزها را نموده زیر و زبر ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۷۰۴۲

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۵ - ملاقات دوم با آیرم

 

... کند از ریشه طاق الماسی

جان آن کاشت لاله عباسی

طرفه هنگامه و الالاییست ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۷۰۴۳

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۷ - شعور پنهان و شعور آشکار

 

... کودکانی ز قند شرین تر

گونه هاشان ز لاله رنگین تر

از چه رو پشت پا زدی همه را ...

ملک‌الشعرا بهار
 
۷۰۴۴

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۰

 

... که چون از برش تخم بپراکنی

از او گونه گون لاله و گل چنی

ملک‌الشعرا بهار
 
۷۰۴۵

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۰۱

 

... که می چون کهن گشت نیکوست آن

کهن یار همچون می لاله رنگ

که هرچ آن کهن تر گران تر به سنگ

ملک‌الشعرا بهار
 
۷۰۴۶

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

زد فصل گل چو خیمه به هامون جنون ما

از داغ تازه سوخت دل لاله گون ما

آن دم به خون دیده نشستیم تا کمر ...

فرخی یزدی
 
۷۰۴۷

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

... چاره آخر خود خوب نمودم ز نخست

لاله آن روز چو من شد به چمن داغ به دل

کز سمن سبزه و از سوری او سوسن رست ...

فرخی یزدی
 
۷۰۴۸

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

چمن از لاله چو بنهاد به سر افسر سرخ

پای گل زن ز کف سبزخطان ساغر سرخ ...

فرخی یزدی
 
۷۰۴۹

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸ - در زندان قصر (گویا این غزل موجب قتل فرخی گردیده)

 

... خسرو کشور ما تا بود این شیرین کار

لاله سان دیده مردم همه گلگون باشد

عذر تقصیر همی خواهد و گوید مأمور ...

فرخی یزدی
 
۷۰۵۰

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

... تا درآیی در شمار کشتگان راه عشق

با هزاران داغ دل چون لاله خون آلود باش

پیش مردان خدا هرگز دم از هستی مزن ...

فرخی یزدی
 
۷۰۵۱

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳ - تحت نظر بودن پس از مراجعت از اروپا

 

فصل گل چو غنچه لب را از غم زمانه بستم

از سرشک لاله رنگم در چمن به خون نشستم

ای شکسته بال بلبل کن چو من فغان و غلغل ...

فرخی یزدی
 
۷۰۵۲

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

به باد روی گلی در چمن چو ناله کنم

هزار خون به دل داغدار لاله کنم

ز بس که خون به دلم کرده دست ساقی دهر ...

فرخی یزدی
 
۷۰۵۳

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱

 

... در تمام عمر اگر دامان پاکی دیده ام

دوست دارم لاله را مانند دل کز سوز و داغ

در میان این دو وجه اشتراکی دیده ام ...

فرخی یزدی
 
۷۰۵۴

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

... در انتظار آن گل فریاد کن چو بلبل

آشفته زلف سنبل از اشک لاله گون کن

فرخی یزدی
 
۷۰۵۵

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰ - در زندان قصر

 

... حرف بی علت ندیدم در کتاب زندگی

لاله می روید ز خاک فرخی با داغ سرخ

خورده از بس خون دل در انقلاب زندگی

فرخی یزدی
 
۷۰۵۶

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۷

 

... القصه کنار این چمن با خواری

چون لاله میان خون نشستیم و گذشت

فرخی یزدی
 
۷۰۵۷

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

هر کس که به دل چو لاله داغی دارد

کی میل گل و گردش باغی دارد ...

فرخی یزدی
 
۷۰۵۸

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۳

 

آن سبزه که ترک این چمن گفت منم

آن لاله که از اشک به خون خفت منم

وآن غنچه لب بسته که از تنگدلی ...

فرخی یزدی
 
۷۰۵۹

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۷

 

آن روز که چون سبزه سر از خاک زدیم

چون لاله ز داغ آه غمناک زدیم

گشتیم چو غنچه بسکه از غم دلتنگ ...

فرخی یزدی
 
۷۰۶۰

افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۱ - بدنیا آمدن کورش

 

... به یک روز چون طفل یک ساله بود

رخ روشنش چون گل لاله بود

چو آگاه گردید آژید هاک ...

... یکی شاه اندر خور گاه شد

بهار آمد و دشت شد لاله زار

بزرگان برفتند در مرغزار ...

افسرالملوک عاملی
 
 
۱
۳۵۱
۳۵۲
۳۵۳
۳۵۴
۳۵۵
۳۶۲