گنجور

 
۶۸۲۱

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۳۶ - اگر در مشت خاک تو نهادند

 

... ز ابر نو بهاران گریه آموز

که از اشک تو روید لاله زاری

اقبال لاهوری
 
۶۸۲۲

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۵۶ - ز من با شاعر رنگین بیان گوی

 

ز من با شاعر رنگین بیان گوی

چه سود از سوز اگر چون لاله سوزی

نه خود را می گدازی ز آتش خویش ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۲۳

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۷۱ - نماید آنچه هست این وادی گل

 

نماید آنچه هست این وادی گل

درون لاله آتش بجان چیست

بچشم ما چمن یک موج رنگ است ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۲۴

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۱۵ - مزاج لالهٔ خود رو شناسم

 

مزاج لاله خود رو شناسم

بشاخ اندر گلان را بو شناسم ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۲۵

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۵۲ - میان لاله و گل آشیان گیر

 

میان لاله و گل آشیان گیر

ز مرغ نغمه خوان درس فغان گیر ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۲۶

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۶۶ - دعا

 

... شعله بیباک گردان خاک سینای مرا

چون بمیرم از غبار من چراغ لاله ساز

تازه کن داغ مرا سوزان بصحرای مرا

اقبال لاهوری
 
۶۸۲۷

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۶۸ - تسخیر فطرت

 

... نظری ادا شناسی بحریم ناز کردن

گهی جز یکی ندیدن به هجوم لاله زاری

گهی خار نیش زن را به گل امتیاز کردن ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۲۸

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۱ - فصل بهار

 

... بر طرف جویبار

کشت گل و لاله زار

چشم تماشا بیار ...

... مرغ نوا آفرید

لاله گریبان درید

حسن گل تازه چید ...

... دیده معنی گشا ای ز عیان بیخبر

لاله کمر در کمر

نیمه آتش به بر ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۲۹

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۷ - نسیم صبح

 

... ته نشیمن او سیم یاسمن ریزم

به سبزه غلتم و بر شاخ لاله می پیچم

که رنگ و بو ز مسامات او بر انگیزم

خمیده تا نشود شاخ او ز گردش من

به برگ لاله و گل نرم نرمک آویزم

چو شاعری ز غم عشق در خروش آید ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۳۰

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۸۸ - ساقی نامه در نشاط باغ کشمیر نوشته شد

 

... ز فواره الماس بار آبشاری

نپیچد نگه جز که در لاله و گل

نغلطد هوا جز که بر سبزه زاری ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۳۱

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۲ - شبنم

 

... آن باده که از خویش رباید نچشیدم

از خود نرمیدم ز آفاق بریدم بر لاله چکیدم

گل گفت که هنگامه مرغان سحر چیست ...

... بر خیز و دل از صحبت دیرینه بپرداز

با لاله خورشید جهان تاب نظر باز

با اهل نظر ساز چون من بفلک تاز داری سر پرواز

اقبال لاهوری
 
۶۸۳۲

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۸ - حور و شاعر در جواب نظم گوته موسوم به حور و شاعر

 

... چکنم که فطرت من به مقام در نسازد

دل ناصبور دارم چو صبا به لاله زاری

چو نظر قرار گیرد به نگار خوبرویی ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۳۳

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۰۱ - جوی آب

 

... در راه او بهار پریخانه آفرید

نرگس دمید و لاله دمید و سمن دمید

گل عشوه داد و گفت یکی پیش ما بایست ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۳۴

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۰۴ - کشمیر

 

رخت به کاشمر گشا کوه و تل و دمن نگر

سبزه جهان جهان ببین لاله چمن چمن نگر

باد بهار موج موج مرغ بهار فوج فوج ...

... بسته به چهره زمین برقع نسترن نگر

لاله ز خاک بر دمید موج به آب جو تپید

خاک شرر شرر ببین آب شکن شکن نگر ...

... قافله بهار را انجمن انجمن نگر

دخترکی برهمنی لاله رخی سمن بری

چشم بروی او گشا باز بخویشتن نگر

اقبال لاهوری
 
۶۸۳۵

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۱۶ - بهار تا به گلستان کشید بزم سرود

 

... بهار برگ پراکنده را بهم بر بست

نگاه ماست که بر لاله رنگ و آب افزود

نظر بخویش فروبسته را نشان این است ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۳۶

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۱۷ - حلقه بستند سر تربت من نوحه کران

 

... دلبران زهره وشان گل برنان سیم بران

در چمن قافله لاله و گل رخت گشود

از کجا آمده اند این همه خونین جگران ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۳۷

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۱۹ - مرا ز دیدهٔ بینا شکایت دگر است

 

... جهان او دگر است و جهان من دگر است

مثال لاله فتادم بگوشه چمنی

مرا ز تیر نگاهی نشانه بر جگر است ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۳۸

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۲۱ - خیز و نقاب بر گشا پردگیان ساز را

 

... نغمه تازه یاد ده مرغ نوا طراز را

جاده ز خون رهروان تخته لاله در بهار

ناز که راه میزند قافله نیاز را ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۳۹

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۲۳ - بیا که ساقی گلچهره دست بر چنگ است

 

... حنا ز خون دل نو بهار می بندد

عروس لاله چه اندازه تشنه رنگ است

نگاه میرسد از نغمه دل افروزی ...

اقبال لاهوری
 
۶۸۴۰

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۲۸ - خوش آنکه رخت خرد را به شعله‌ای می سوخت

 

خوش آنکه رخت خرد را به شعله ای می سوخت

مثال لاله متاعی ز آتشی اندوخت

تو هم ز ساغر می چهره را گلستان کن ...

اقبال لاهوری
 
 
۱
۳۴۰
۳۴۱
۳۴۲
۳۴۳
۳۴۴
۳۶۲