حور:
نه به باده میل داری نه به من نظر گشائی
عجب اینکه تو ندانی ره و رسم آشنائی
همه ساز جستجوئی همه سوز آرزوئی
نفسی که میگدازی غزلی که می سرائی
به نوای آفریدی چه جهان دلگشائی
که ارم به چشم آید چو طلسم سیمیائی
شاعر:
دل رهروان فریبی به کلام نیش داری
مگر اینکه لذت او نرسد به نوک خاری
چکنم که فطرت من به مقام در نسازد
دل ناصبور دارم چو صبا به لاله زاری
چو نظر قرار گیرد به نگار خوبروئی
تپد آن زمان دل من پی خوبتر نگاری
ز شرر ستاره جویم ز ستاره آفتابی
سر منزلی ندارم که بمیرم از قراری
چو ز بادهٔ بهاری قدحی کشیده خیزم
غزلی دگر سرایم به هوای نوبهاری
طلبم نهایت آن که نهایتی ندارد
به نگاه ناشکیبی به دل امیدواری
دل عاشقان بمیرد به بهشت جاودانی
نه نوای دردمندی نه غمی نه غمگساری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عاشقانه و yearning خود میپردازد. او از عدم توجه و بیاعتنایی معشوق نسبت به خود و همچنین به زیباییهای عشق سخن میگوید. نمایش دلشکستگی او از اینکه لذتها و زیباییها به او نمیرسند، واضح است. شاعر همچنین اشاره میکند که چشمانتظاری و امید به عشق دائمی و بینهایت است. در پایان، او از آرزوی رسیدن به آرامش و جاودانگی در عشق سخن میگوید، جایی که دلتنگی و رنج دیگر وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تو نه به نوشیدنی تمایل داری و نه به من توجه میکنی. جالب اینجاست که تو حتی نمیدانی قوانین و آداب دوستی و آشنایی چگونه است.
هوش مصنوعی: در این بتی به جستجوی تمام آواها و سوز دلانگیز آرزوها اشاره شده است. تنفس و حسی که در آن وجود دارد، نشاندهندهٔ عاطفه و احساسی عمیق است که در سرودن غزلی زیبا تجلی مییابد.
هوش مصنوعی: صدای آفرینش چقدر خوشایند است و به راستی که زیباییهای جهان به قدری شگفتانگیز هستند که به نظر میرسد بهشتی را با نغمهای دلنشین مشاهده میکنیم.
هوش مصنوعی: دل مسیرشناسان را با سخنان شیرین و فریبنده به سمت خود جلب میکنی، مگر اینکه لذتی که به آنها میدهی به اندازه یک خار دردناک باشد.
هوش مصنوعی: چه کنم که ذات و سرشت من به جایگاه والایی نمیرسد؛ دل نازک و impatient دارم، همچون نسیم که به یک باغ لاله برود.
هوش مصنوعی: وقتی که به چهره زیبا نگاه میکنم، در آن لحظه دل من به دنبال زیباییهای بیشتر میرود.
هوش مصنوعی: از شدت عشق و اشتیاق مانند ستارهای میدرخشم و در جستجوی نور آفتاب هستم، اما هیچگاه مکان مشخصی ندارم که بتوانم در آنجا آرام بگیرم یا از این قرار عاشقانه بمیرم.
هوش مصنوعی: وقتی از جام بهار نوشیدم، برمیخیزم و غزلی تازه میسرایم تا حال و هوای بهاری را احساس کنم.
هوش مصنوعی: من آرزوی چیزی را دارم که پایان ندارد، و با نگاهی پر از شوق و بیتابی، به دل امیدوارم.
هوش مصنوعی: دلهای عاشقان در بهشت ابدی میمیرد؛ آنجا نه صدای دردی وجود دارد و نه غم و اندوهی، و نه کسی درصدد تسکین غمهاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
صفت خدای داری چو به سینهای درآیی
لمعان طور سینا تو ز سینه وانمایی
صفت چراغ داری چو به خانه شب درآیی
همه خانه نور گیرد ز فروغ روشنایی
صفت شراب داری تو به مجلسی که باشی
[...]
صنما چرا نقاب از رخ خود نمیگشائی
زکه رخ نهفته داری زچه رو نمینمائی
برخت چو کس نگاهی نفکند غیر دیده
چه شوی نهان ز دیده که ت عین دیده بانی
چو دل از منی و مائی نگذشت شد عیانش
[...]
چو بگشت کویت آیم به بهانه رخ بپوشی
چو روم ملول از آن در، ز در، دگر در آیی
گرهی ززلف بگشا و بکش زرخ نقابی
بنمای در دل شب بخلایق آفتابی
دو جهان حجاب نبود بمیان ما و معشوق
تو گمان کنی رقیبا که میان ما حجابی
نه خوی است برفشانده بعذار آتشینت
[...]
ملک الملوک فضلم به فضیلت معانی
ز من و زمان گرفته به مثال آسمانی
نفس بلند صوتم جرس بلند صیتم
قلمِ جهان نوردم علم جهان ستانی
سر همتم رسیده به کلاه کیقبادی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.