خوشا روزگاری خوشا نوبهاری
نجوم پرن رست از مرغزاری
زمین از بهاران چو بال تذروی
ز فواره الماس بار آبشاری
نپیچد نگه جز که در لاله و گل
نغلطد هوا جز که بر سبزه زاری
لب جو خود آرائی غنچه دیدی
چه زیبا نگاری چه آئینه داری
چه شیرین نوائی چه دلکش صدائی
که می آید از خلوت شاخساری
بتن جان بجان آرزو زنده گردد
ز آوای ساری ز بانگ هزاری
نوا های مرغ بلند آشیانی
در آمیخت با نغمه جویباری
تو گوئی که یزدان بهشت برین را
نهاد است در دامن کوهساری
که تا رحمتش آدمی زادگان را
رها سازد از محنت انتظاری
چه خواهم درین گلستان گر نخواهم
شرابی ، کتابی ، ربابی نگاری
سرت گردم ای ساقی ماه سیما
بیار از نیاگان ما یادگاری
به ساغر فرو ریز آبی که جان را
فروزد چو نوری بسوزد چو ناری
شقایق برویان ز خاک نژندم
بهشتی فرو چین به مشت غباری
نبینی که از کاشغرتا به کاشان
همان یک نوا بالد از هر دیاری
ز چشم امم ریخت آن اشک نابی
که تأثیر او گل دماند ز خاری
کشیری که با بندگی خو گرفته
بتی می تراشد ز سنگ مزاری
ضمیرش تهی از خیال بلندی
خودی ناشناسی ز خود شرمساری
بریشم قبا خواجه از محنت او
نصیب تنش جامهٔ تارتاری
نه در دیدهٔ او فروغ نگاهی
نه در سینهٔ او دل بیقراری
از آن می فشان قطره ئی برکشیری
که خاکسترش آفریند شراری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر زیبا به توصیف لذت و زیباییهای بهار و طبیعت میپردازد. شاعر از روزگاری خوش و فصلی زیبایی یاد میکند که زمین با گلها و رنگها پر شده و زمزمه پرندگان به گوش میرسد. در این فضا شاعر به شیوایی و محبت و دوستی اشاره میکند و میگوید که عشق و شوق زندگی را زنده میکند. او با اشاره به نیکوییهای بهشت برین، به دنبال خاطرات و یادگاری از گذشته است. شعر به طور کلی، حس شادابی و زیبایی را منتقل میکند و به معنای زندگی و ارتباط انسان با طبیعت و هنر میپردازد.
هوش مصنوعی: روزهای خوش و بهاری دلپذیر را تحسین میکنم، زمانی که ستارهها در آسمان درخشان و زمین پر از سرسبزی و زندگی است.
هوش مصنوعی: زمین در بهار مانند پرندهای است که با آبشار الماسهایی از باران تزیین شده است.
هوش مصنوعی: نگاه کسی به هیچ چیزی جز گلها و لالهها نمیافتد و جوی هوا جز بر روی چمنزار نمیوزد.
هوش مصنوعی: در کنار آب، زیبایی غنچه را دیدی که چقدر دلرباست و چه قدر همچون یک آینه نشانهای از زیبایی است.
هوش مصنوعی: صوتی دلنشین و دلفریب به گوش میرسد که از مکانی آرام و زیبا در میان درختان به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: زمانی که وجود جان به آرزوها میپیوندد، حیات دوبارهای پیدا میکند و صدای زیبا و دلنواز، مانند بانگ هزار پرنده، آن را زنده میکند.
هوش مصنوعی: آوازهای خوش پرندهای در لانهاش با صدای خوش آب رودخانه ترکیب شده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که خداوند بهشتی زیبا و دلنشین را در دامن کوهساری آفریده است.
هوش مصنوعی: برای اینکه خدای رحیم، انسانها را از رنج و درد انتظار نجات دهد.
هوش مصنوعی: در این گلستان، اگر شرابی، کتابی، یا سازی برایم نباشد، چه چیزی برای من اهمیت دارد؟
هوش مصنوعی: ای ساقی زیبای ماه مانند، جانم را فدای تو میکنم؛ از یادگاریهایی از گذشتگان ما برایم بیاور.
هوش مصنوعی: آبی را در کاردانی بریز که روح را زنده کند، مانند نوری که میسوزاند و مانند آتش که حرارت میدهد.
هوش مصنوعی: شقایقها از زمین روییدهاند و من بهشتی هستند. به دستم غبار را از روی چین و چروکها کنار میزنم.
هوش مصنوعی: آیا نمیبینی که از کاشغر تا کاشان، همان یک آواز از هر جایی به گوش میرسد؟
هوش مصنوعی: از چشمانم اشک پاک و نابی ریخت که تأثیرش مانند گلی است که از خاری روییده باشد.
هوش مصنوعی: کسی که به خدمت و بندگی عادت کرده، مجسمهای را از سنگ قبر میسازد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فرد از افکار بزرگ و خودخواهانه خود خالی است و به خاطر ناآگاهی از خود، احساس شرمندگی میکند. در واقع، او در پی شناخت بهتر خود و رهایی از تصورات نادرست است.
هوش مصنوعی: کسانی که از رنج و سختی دیگران بهرهمند میشوند، در حالی که آن شخص هنوز در زحمت است، مانند کسی هستند که لباسی فاخر به تن کرده است.
هوش مصنوعی: در چشمان او هیچ نوری وجود ندارد و در قلب او هیچ احساسی از بیقراری نیست.
هوش مصنوعی: از آن شراب به اندازهای بریز که بتواند خاکسترش را به آتش تبدیل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه نیکو سخن گفت یاری به یاری
که تا کی کشم از خُسُر ذل و خواری
دل من همی جست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ باری
بتی چون بهاری به دست من آمد
[...]
ایا دیده تا روز شبهای تاری
بر این تخت سخت این مدور عماری
بیندیش نیکو که چون بیگناهی
به بند گران بسته اندر حصاری
تو را شست هفتاد من بند بینم
[...]
بتی را که بودم بدو روزگاری
جدا دارد از من بد آموزگاری
نداند غم و درد هجران یاران
جز آن کازموده است هجران یاری
اگر هرکسی طاقت هجر دارد
[...]
ز فردوس با زینت آمد بهاری
چو زیبا عروسی و تازه نگاری
بگسترده بر کوه و بر دشت فرشی
کش از سبزه پو دست وز لاله تاری
به گوهر بپیراست هر بوستانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.