مرا ز دیدهٔ بینا شکایت دگر است
که چون بجلوه در آئی حجاب من نظر است
به نوریان ز من پا به گل پیامی گوی
حذر ز مشت غباری که خویشتن نگر است
نوا زنیم و به بزم بهار می سوزیم
شرر به مشت پر ما ز ناله سحر است
ز خود رمیده چه داند نوای من ز کجاست
جهان او دگر است و جهان من دگر است
مثال لاله فتادم بگوشهٔ چمنی
مرا ز تیر نگاهی نشانه بر جگر است
به کیش زنده دلان زندگی جفا طلبی است
سفر به کعبه نکردم که راه بی خطر است
هزار انجمن آراستند و بر چیدند
درین سراچه که روشن ز مشعل قمر است
ز خاک خویش به تعمیر آدمی بر خیز
که فرصت تو بقدر تبسم شرر است
اگر نه بوالهوسی با تو نکته ئی گویم
که عشق پخته تر از ناله های بی اثر است
نوای من به عجم آتش کهن افروخت
عرب ز نغمهٔ شوقم هنوز بی خبر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دغدغهها و احساسات عمیق خود سخن میگوید. او از دیدهی بینا شکایت دارد و نگران حجابهای موجود در برابر زیباییهاست. شاعر از نورانیها میخواهد پیامی از او برسانند و از خود او نیز میخواهد که از غبار خود دوری کند.
او در فضایی شاد و پر از نوا، دچار سوزش دل است و میگوید که دنیاهای او و دیگران متفاوت است. شاعر شبیه لالهای است که در گوشهای از چمن افتاده و به تیر نگاهها دچار آسیب شده است. او به زندگی و تلاش برای رسیدن به مقصد اشاره میکند و با این حال، از عشق و احساسات خالص میگوید که عمیقتر از نالههای بیاثر هستند.
شاعر در نهایت به منبعی از عشق و شور و شوق اشاره دارد که او را از دیگران متمایز میکند، در حالی که دیگران از این نغمههای عمیق و سوزان بیخبرند. در کل، شعر بیانگر احساس تنهایی، عشق، و جستجوی حقیقت در جهانی پراز حجابها و موانع است.
هوش مصنوعی: من از دیدگان بیدار خود شکایتی دارم که وقتی تو رخ مینمایی، چیزی که مانع از دیدن توست، خود منم.
هوش مصنوعی: به کسانی که روشنایی دارند، از طرف من پیامی بفرست که مراقب باشند از دمی که خود را غرق در گرد و غبار میبینند، دوری کنند.
هوش مصنوعی: در جشن و سرور بهاری، ما با شادی و شوری خاص به نواختن مشغولیم و احساسات درون ما مانند شعلهای در دستانمان میسوزند. این احساسات و اشکالاتی که داریم، از نالههای صبحگاهی نشأت میگیرند.
هوش مصنوعی: باید بگویم که کسی که از خود فاصله گرفته و بیخبر است، نمیداند صدای من از کجا میآید. دنیای او متفاوت است و دنیای من نیز فرق دارد.
هوش مصنوعی: به مانند گل لالهای به گوشهای از چمن افتادهام، و نگاه کسی همچون تیر، بر جگرم فرود آمده است.
هوش مصنوعی: زندگی در زندگی روشندلان، به نوعی به دنبال درد و رنج میگردد. من به حرم کعبه نرفتم، زیرا راهی بیخطر است و برای من جذابیت ندارد.
هوش مصنوعی: هزاران جمع و محفل برپا کردند و زیبا چیدند در این خانهای که با نور مهتاب روشن است.
هوش مصنوعی: از خاک خود به ساختن و ترمیم انسانیتت بپرداز، زیرا فرصت تو به اندازه لبخند یک سویه و سریع است.
هوش مصنوعی: اگر بیپروایی و شوق بیحدی نداشتم، مایلم نکتهای را به تو بگویم که عشق به مراتب عمیقتر و معنا دارتر از نالههایی است که تأثیری ندارند.
هوش مصنوعی: آهنگ من با صدای دلنشینش شعلهای از آتش قدیمی را در بین عجم به پا کرده، در حالی که عرب هنوز از نوا و شوق من بیخبر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در این قصیده که گفتم من اقتفا کردم
باوستاد لبیبی که سیدالشعراست
بر آن طریق بنا کردم این قصیده که گفت:
«سخن که نظم کنند آن درست باید و راست »
اگرچه ناموران را تفاخر از هنرست
تفاخر هنر از شهریار نامورست
جلال دولت عالی جمال ملت حق
که پادشاه جهان است و خسرو بشرست
اگر زمانه بنازد ز عدل او نه شگفت
[...]
قوی دلی که به خلق و به خلق گل شکر است
ز خلق و خلقش چون گل شکر در آب تر است
ثبات دولت او جان صورت امل است
شعاع خنجر او نور دیده ظفر است
همای همت او ظل مردمی گسترد
[...]
به راه راست توانی رسید در مقصود
تو راست باش که هر دولتی که هست تو راست
تو چوب راست بر آتش دریغ میداری
کجا به آتش دوزخ برند مردم راست
شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است
که شام تا سحرم زلف یار در نظر است
چگونه تیره نباشد رخم که شمع مراد
نمی فروزد ازین آتشی که در جگر است
مگو که چند شوی بی خبر ز مستی عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.