بهار تا به گلستان کشید بزم سرود
نوای بلبل شوریده چشم غنچه گشود
گمان مبر که سرشتند در ازل گل ما
که ما هنوز خیالیم در ضمیر وجود
به علم غره مشو کار می کشی دگر است
فقیه شهر گریبان و آستین آلود
بهار ، برگ پراکنده را بهم بر بست
نگاه ماست که بر لاله رنگ و آب افزود
نظر بخویش فروبسته را نشان این است
دگر سخن نسراید ز غایب و موجود
شبی به میکده خوش گفت پیر زنده دلی
به هر زمانه خلیل است و آتش نمرود
چه نقشها که نبستم به کارگاه حیات
چه رفتنی که نرفت و چه بودنی که نبود
به دیریان سخن نرم گو که عشق غیور
بنای بتکده افکند در دل محمود
بخاک هند نوای حیات بی اثر است
که مرده زنده نگردد ز نغمه داود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف بهار و تجلی زیباییها و جلوههای زندگی میپردازد. شاعر به قدرت و زیبایی گلها و بلبلها اشاره کرده و میگوید که این زیباییها ذاتاً از ابتدا بودهاند و هنوز هم در خیال و وجود ما ادامه دارند. شاعر همچنین در مورد وضعیت اجتماعی و فقهی جامعه نگران است و به این نکته اشاره میکند که نگاه ما نقش مهمی در زیبایی و رنگ و رو دارد. در ادامه، به اهمیت عشق و احساس در زندگی پرداخته میشود و اشارهای به تأثیرات عمیق آنها دارد. همچنین، پیرامون کارها و خلقوخوهای انسانی صحبت میکند و یادآور میشود که برخی از جانها هرگز به زندگی برنمیگردند، حتی با وجود نغمههای زیبا. در نهایت، شاعر به وضعیت جهان و بیاثری برخی از تجارب در برابر زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: بهار که آمد، جشن و شادی در گلستان برپا شد و بلبل با آوازش سرود تازهای را میخواند. غنچهها با شوق و اشتیاق، چشمان خود را به روی نور و زندگی گشودند.
هوش مصنوعی: به این فکر نباش که در ازل ما را از گل سرشتهاند، زیرا ما هنوز در عمق وجودمان در حال خیالپردازی هستیم.
هوش مصنوعی: به دانش خود مغرور نشو، زیرا کار تو با مسائل دیگر سر و کار دارد. فقیه شهر خود را در مشکلات غرق کرده است و ممکن است دستش به کارهای ناپسند آلوده شود.
هوش مصنوعی: بهار مانند تلاشی است که برگهای پراکنده را دوباره کنار هم میآورد. این نگاه ماست که به گل لاله زیبایی و زندگی میبخشد.
هوش مصنوعی: به کسی که به خود مشغول است، نمیتواند درباره مسائل دیگر یا آنچه در عالم وجود دارد صحبت کند.
هوش مصنوعی: شبی در میخانه، فردی با روحی شاداب و زنده گفت که در هر دورهای، شخصی مانند خلیل (ابراهیم) وجود دارد و آتش نمرود (ظالم) نیز همیشه حاضر است.
هوش مصنوعی: در زندگی چه طرحها و الگوهایی که نداشتم، چه سفرهایی که نکردم و چه چیزهایی که هرگز به واقعیت نپیوستند.
هوش مصنوعی: با زبان ملایم و لطیف با دیوانگان حرف بزن، زیرا عشق شجاع و غیرتمند، بنیاد بتخانه را در دل محمود بنا کرده است.
هوش مصنوعی: آوای حیات در خاک هند تاثیری ندارد، چراکه مردهای با نغمه داود زنده نخواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود
چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود
خدای را بستودم، که کردگار من است
زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
[...]
همی روی و من از رفتن تو ناخشنود
نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود
مرو که گر بروی باز جان من برود
من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود
مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو
[...]
از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را
[...]
خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود
هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود
نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد
پرندهای بهاری ز بوستان بربود
ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ
[...]
ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود
بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد
ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.