خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹ - در مدح ابوالمظفر شروان شاه
... مشک را دادن به نکبا برنتابد بیش از این
من همه همت بر اسباب سفر دارم مرا
در حضر ساز مهیا برنتابد بیش از این ...
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۹ - در مدح صفوة الدین بانو و بیان توفیق ادای حج او
... آنجا ایاز نام کمر بر میان شده
سالار پیر کرده به مافارقین سفر
سالار شام رزق ورا در ضمان شده
تو کرده آن سفر که ضمان دار جنت است
سالار شام پیش تو سالار خوان شده ...
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۵ - در حال بیماری به اشتیاق خراسان
... کآب حیوان شوم انشاء الله
بکنم دیو دلی ها به سفر
تا سلیمان شوم انشاء الله ...
... تر گریبان شوم انشاء الله
چون شگرفان ره از گرد سفر
خشک دامان شوم انشاء الله ...
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴
ای چرخ مهم را ز سفر باز آور
در ره دلش از راه ببر باز آور ...
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۱
خود را به سفر بیازمودم بی تو
جان کاستم و عنا فزودم بی تو ...
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۲
... جان را به وداع کوتهی رو بنمای
از جور تو در سفر بیفشردم پای
دل را به تو و تو را سپردم به خدای
خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸ - در مرثیهٔ خواجه ابوالفارس
... که فلک شکل حلقه در اوست
به سفر شد کجا به باغ بهشت
طوبی و سدره سایه گستر اوست ...
خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - در مرثیهٔ فرزند خود رشید الدین
... لاشه تن که به مسمار غم افتاد رواست
رخش جان را به دلش نعل سفر بربندیم
بار محنت به دو بختی شب و روز کشیم ...
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات عربی » در وصف سلطان عادل شاه مظفر بن محمد
یاسیف ناظرة کصبح مسفر
سفر الصباح نهعم صباحا و اسفر
یخفی و یبدی الصبح لونا خایلا ...
... ام برج کسری صاغ حلیک صایغ
فکسرت طرف الغانیات السفر
خلع الامر علیک ابهی خلعة ...
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - در هنگام زیارت مدینهٔ منوره گفته و در آن خاک نهفته است
... بر درت هر هفته ای هفتاد دیوان تازه کرد
زین سفر مقصود امسالش تو بودستی نه حج
کالامان گویان به درگاه آمد و جان تازه کرد ...
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۹
... میار طعنه در آن کش سموم بادیه سوخت
که آن سفر ز عذاب سقر فزون آمد
مکن به لون سیه دیگ را شکسته ببین ...
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۱
گر به شروانم اهل دل می ماند
در ضمیرم سفر نمی آمد
ور به تبریزم آب رخ می بود ...
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹۹
... جز ز جوی دل فرزانه مخور
به سفر سفره گزین خوان چه مخواه
مرد خوان باش غم خانه مخور ...
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۵۲ - در شکر ایادی و انعام رئیس شمس الدین والی ارجیش
... نکردم بدی زو چرا می گریزم
ز بهر فراغت سفر می گزینم
پی نزهت اندر فضا می گریزم ...
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷۲
... به دست زبانی زبون آمدیم
سه ماهه سفر هست چل ساله رنج
که از تیه موسی برون آمدیم ...
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را
... به تعجیلم درودی داد و بنشست
که سی روزه سفر کن کاینک از راه
به سی فرسنگی آمد موکب شاه ...
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۴ - رفتن پدر مجنون به خواستاری لیلی
... یک رویه شد آن گروه را رأی
کآهنگ سفر کنند از آن جای
از راه نکاح اگر توانند ...
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۰ - رفتن پدر مجنون به دیدن فرزند
... سیلی زده قفای خویش است
وآن لب که در آن سفر بخندد
از پخته خویش توشه بندد ...
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۱ - وداع کردن پدر مجنون را
... آبی ز سرشک بر رخم ریز
تا غسل سفر کنم بدان آب
در مهد سفر خوشم برد خواب
این بازپسین دم رحیل است ...
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون
... به گر نکنی سخن گزاری
مرد سفری ز لطف رایش
چون سایه فتاد زیر پایش ...
... ایام چگونه می گذارد
صاحب سفر کدام راه است
سفره اش به کدام خانقاه است
هم صحبتی که می گزیند ...